طنز و انكار كردن پادشاه جهود و قبول ناكردن نصيحت خاصان خويش - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر اول از كتاب مثنوى

طنز و انكار كردن پادشاه جهود و قبول ناكردن نصيحت خاصان خويش





  • اين عجايب ديد آن شاه جهود
    ناصحان گفتند از حد مگذران
    ناصحان را دست بست و بند كرد
    بانگ آمد كار چون اينجا رسيد
    بعد از آن آتش چهل گز بر فروخت
    اصل ايشان بود آتش ز ابتدا
    هم ز آتش زاده بودند آن فريق
    آتشى بودند ممن سوز و بس
    آنك بودست امه الهاويه
    مادر فرزند جويان ويست
    آبها در حوض اگر زندانيست
    مي رهاند مي برد تا معدنش
    وين نفس جانهاى ما را همچنان
    تا اليه يصعد اطياب الكلم
    ترتقى انفاسنا بالمنتقى
    ثم تاتينا مكافات المقال
    ثم يلجينا الى امثالها
    هكذى تعرج و تنزل دائما
    پارسى گوييم يعنى اين كشش
    چشم هر قومى به سويى مانده ست
    چشم هر قومى به سويى مانده ست




  • جز كه طنز و جز كه انكارش نبود
    مركب استيزه را چندين مران
    ظلم را پيوند در پيوند كرد
    پاى دار اى سگ كه قهر ما رسيد
    حلقه گشت و آن جهودان را بسوخت
    سوى اصل خويش رفتند انتها
    جزوها را سوى كل باشد طريق
    سوخت خود را آتش ايشان چو خس
    هاويه آمد مرورا زاويه
    اصلها مر فرعها را در پيست
    باد نشفش مي كند كار كانيست
    اندك اندك تا نبينى بردنش
    اندك اندك دزدد از حبس جهان
    صاعدا منا الى حيث علم
    متحفا منا الى دار البقا
    ضعف ذاك رحمة من ذى الجلال
    كى ينال العبد مما نالها
    ذا فلا زلت عليه قائما
    زان طرف آيد كه آمد آن چشش
    كان طرف يك روز ذوقى رانده ست
    كان طرف يك روز ذوقى رانده ست



/ 1765