لطفا منتظر باشید ...
دفتر سوم از كتاب مثنوى
مثال رنجور شدن آدمى بوهم تعظيم خلق و رغبت مشتريان بوى و حكايت معلم
كودكان مكتبى از اوستاد مشورت كردند در تعويق كار چون نمي آيد ورا رنجوريى تا رهيم از حبس و تنگى و ز كار آن يكى زيركتر اين تدبير كرد خير باشد رنگ تو بر جاى نيست اندكى اندر خيال افتد ازين چون درآيى از در مكتب بگو آن خيالش اندكى افزون شود آن سوم و آن چارم و پنجم چنين تا چو سى كودك تواتر اين خبر هر يكى گفتش كه شاباش اى ذكى متفق گشتند در عهد وثيق بعد از آن سوگند داد او جمله را راى آن كودك بچربيد از همه آن تفاوت هست در عقل بشر زين قبل فرمود احمد در مقال زين قبل فرمود احمد در مقال رنج ديدند از ملال و اجتهاد تا معلم در فتد در اضطرار كه بگيرد چند روز او دوريى هست او چون سنگ خارا بر قرار كه بگويد اوستا چونى تو زرد اين اثر يا از هوا يا از تبيست تو برادر هم مدد كن اين چنين خير باشد اوستا احوال تو كز خيالى عاقلى مجنون شود در پى ما غم نمايند و حنين متفق گويند يابد مستقر باد بختت بر عنايت متكى كه نگرداند سخن را يك رفيق تا كه غمازى نگويد ماجرا عقل او در پيش مي رفت از رمه كه ميان شاهدان اندر صور در زبان پنهان بود حسن رجال در زبان پنهان بود حسن رجال
