دفتر سوم از كتاب مثنوى
متهم كردن آن شيخ را با دزدان وبريدن دستش را
بلك در هاروت و ماروت آن شراب با يزيد از بهر اين كرد احتراز از سبب انديشه كرد آن ذو لباب گفت تا سالى نخواهم خورد آب اين كمينه جهد او بد بهر دين چون بريده شد براى حلق دست شيخ اقطع گشت نامش پيش خلق شيخ اقطع گشت نامش پيش خلق از عروج چرخشان شد سد باب ديد در خود كاهلى اندر نماز ديد علت خوردن بسيار از آب آنچنان كرد و خدايش داد تاب گشت او سلطان و قطب العارفين مرد زاهد را در شكوى ببست كرد معروفش بدين آفات حلق كرد معروفش بدين آفات حلق