قصه ى خواندن شيخ ضرير مصحف را در رو و بينا شدن وقت قرائت - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

قصه ى خواندن شيخ ضرير مصحف را در رو و بينا شدن وقت قرائت





  • ديد در ايام آن شيخ فقير
    پيش او مهمان شد او وقت تموز
    گفت اينجا اى عجب مصحف چراست
    اندرين انديشه تشويشش فزود
    اوست تنها مصحفى آويخته
    تا بپرسم نه خمش صبرى كنم
    صبر كرد و بود چندى در حرج
    صبر كرد و بود چندى در حرج




  • مصحفى در خانه ى پيرى ضرير
    هر دو زاهد جمع گشته چند روز
    چونك نابيناست اين درويش راست
    كه جز او را نيست اينجا باش و بود
    من نيم گستاخ يا آميخته
    تا به صبرى بر مرادى بر زنم
    كشف شد كالصبر مفتاح الفرج
    كشف شد كالصبر مفتاح الفرج



/ 1765