دفتر سوم از كتاب مثنوى
نمودن مثال هفت شمع سوى ساحل
هفت شمع از دور ديدم ناگهان نور شعله ى هر يكى شمعى از آن خيره گشتم خيرگى هم خيره گشت اين چگونه شمعها افروختست خلق جويان چراغى گشته بود چشم بندى بد عجب بر ديده ها چشم بندى بد عجب بر ديده ها اندر آن ساحل شتابيدم بدان بر شده خوش تا عنان آسمان موج حيرت عقل را از سر گذشت كين دو ديده ى خلق ازينها دوختست پيش آن شمعى كه بر مه مي فزود بندشان مي كرد يهدى من يشا بندشان مي كرد يهدى من يشا