رفتن هر دو خصم نزد داود عليه السلام - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

رفتن هر دو خصم نزد داود عليه السلام





  • اعتمادش بود بر خواب درست
    ز اعتماد او نبودش هيچ غم
    اعتمادى داشت او بر خواب خويش
    چون در افكندند يوسف را به چاه
    كه تو روزى شه شوى اى پهلوان
    قايل اين بانگ نايد در نظر
    قوتى و راحتى و مسندى
    چاه شد بر وى بدان بانگ جليل
    هر جفا كه بعد از آنش مي رسيد
    همچنانك ذوق آن بانگ الست
    تا نباشد در بلاشان اعتراض
    لقمه ى حكمى كه تلخى مي نهد
    گلشكر آن را كه نبود مستند
    هر كه خوابى ديد از روز الست
    مي كشد چون اشتر مست اين جوال
    كفك تصديقش بگرد پوز او
    اشتر از قوت چو شير نر شده
    ز آرزوى ناقه صد فاقه برو
    در الست آنكو چنين خوابى نديد
    ور بشد اندر تردد صد دله
    ور بشد اندر تردد صد دله




  • در چه و زندان جز آن را مي نجست
    از غلامى وز ملام و بيش و كم
    كه چو شمعى مي فروزيدش ز پيش
    بانگ آمد سمع او را از اله
    تا بمالى اين جفا در رويشان
    ليك دل بشناخت قايل را ز اثر
    در ميان جان فتادش زان ندا
    گلشن و بزمى چو آتش بر خليل
    او بدان قوت بشادى مي كشيد
    در دل هر ممنى تا حشر هست
    نه ز امر و نهى حقشان انقباض
    گلشكر آن را گوارش مي دهد
    لقمه را ز انكار او قى مي كند
    مست باشد در ره طاعات مست
    بى فتور و بى گمان و بى ملال
    شد گواه مستى و دلسوز او
    زير ثقل بار اندك خور شده
    مي نمايد كوه پيشش تار مو
    اندرين دنيا نشد بنده و مريد
    يك زمان شكرستش و سالى گله
    يك زمان شكرستش و سالى گله



/ 1765