دفتر سوم از كتاب مثنوى
حكايت امير و غلامش كى نماز باره بود وانس عظيم داشت در نماز و مناجات با حق
چون فراموشت شود تدبير خويش چون فراموش خودى يادت كنند چون فراموش خودى يادت كنند يابى آن بخت جوان از پير خويش بنده گشتى آنگه آزادت كنند بنده گشتى آنگه آزادت كنند