دفتر سوم از كتاب مثنوى
دعاكردن موسى آن شخص را تا بايمان رود از دنيا
موسى آمد در مناجات آن سحر پادشاهى كن برو بخشا كه او گفتمش اين علم نه درخورد تست دست را بر اژدها آنكس زند سر غيب آن را سزد آموختن درخور دريا نشد جز مرغ آب او به دريا رفت و مرغ آبى نبود او به دريا رفت و مرغ آبى نبود كاى خدا ايمان ازو مستان مبر سهو كرد و خيره رويى و غلو دفع پنداريد گفتم را و سست كه عصا را دستش اژدرها كند كه ز گفتن لب تواند دوختن فهم كن والله اعلم بالصواب گشت غرقه دست گيرش اى ودود گشت غرقه دست گيرش اى ودود