دفتر سوم از كتاب مثنوى
جمع و توفيق ميان نفى و اثبات يك چيز از روى نسبت و اختلاف جهت
نفى آن يك چيز و اثباتش رواست ما رميت اذ رميت از نسبتست آن تو افكندى چو بر دست تو بود زور آدم زاد را حدى بود مشت مشت تست و افكندن ز ماست يعرفون الانبيا اضدادهم همچو فرزندان خود دانندشان ليك از رشك و حسد پنهان كنند پس چو يعرف گفت چون جاى دگر انهم تحت قبابى كامنون هم بنسبت گير اين مفتوح را هم بنسبت گير اين مفتوح را چون جهت شد مختلف نسبت دوتاست نفى و اثباتست و هر دو مثبتست تو نه افكندى كه قوت حق نمود مشت خاك اشكست لشكر كى شود زين دو نسبت نفى و اثباتش رواست مثل ما لا يشتبه اولادهم منكران با صد دليل و صد نشان خويشتن را بر ندانم مي زنند گفت لايعرفهم غيرى فذر جز كه يزدانشان نداند ز آزمون كه بدانى و ندانى نوح را كه بدانى و ندانى نوح را