دفتر اول از كتاب مثنوى
ذكر دانش خرگوش و بيان فضيلت و منافع دانستن
اين سخن پايان ندارد هوش دار گوش خر بفروش و ديگر گوش خر رو تو روبه بازى خرگوش بين خاتم ملك سليمانست علم آدمى را زين هنر بيچاره گشت زو پلنگ و شير ترسان همچو موش زو پرى و ديو ساحلها گرفت آدمى را دشمن پنهان بسيست خلق پنهان زشتشان و خوبشان بهر غسل ار در روى در جويبار گر چه پنهان خار در آبست پست خارخار وحيها و وسوسه باش تا حسهاى تو مبدل شود تا سخنهاى كيان رد كرده اى تا سخنهاى كيان رد كرده اى هوش سوى قصه ى خرگوش دار كين سخن را در نيابد گوش خر مكر و شيراندازى خرگوش بين جمله عالم صورت و جانست علم خلق درياها و خلق كوه و دشت زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش هر يكى در جاى پنهان جا گرفت آدمى با حذر عاقل كسيست مي زند در دل بهر دم كوبشان بر تو آسيبى زند در آب خار چونك در تو مي خلد دانى كه هست از هزاران كس بود نه يك كسه تا ببينيشان و مشكل حل شود تا كيان را سرور خود كرده اى تا كيان را سرور خود كرده اى