عزم كردن آن وكيل ازعشق كى رجوع كند به بخارا لاابالي وار - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

عزم كردن آن وكيل ازعشق كى رجوع كند به بخارا لاابالي وار





  • شمع مريم را بهل افروخته
    سخت بي صبر و در آتشدان تيز
    اين بخارا منبع دانش بود
    پيش شيخى در بخارا اندرى
    جز به خوارى در بخاراى دلش
    اى خنك آن را كه ذلت نفسه
    فرقت صدر جهان در جان او
    گفت بر خيزم هم آنجا واروم
    واروم آنجا بيفتم پيش او
    گويم افكندم به پيشت جان خويش
    كشته و مرده به پيشت اى قمر
    آزمودم من هزاران بار بيش
    غن لى يا منيتى لحن النشور
    ابلعى يا ارض دمعى قد كفى
    عدت يا عيدى الينا مرحبا
    گفت اى ياران روان گشتم وداع
    دم بدم در سوز بريان مي شوم
    گرچه دل چون سنگ خارا مي كند
    مسكن يارست و شهر شاه من
    مسكن يارست و شهر شاه من




  • كه بخارا مي رود آن سوخته
    رو سوى صدر جهان مي كن گريز
    پس بخاراييست هر كنش بود
    تا به خوارى در بخارا ننگرى
    راه ندهد جزر و مد مشكلش
    واى آنكس را كه يردى رفسه
    پاره پاره كرده بود اركان او
    كافر ار گشتم دگر ره بگروم
    پيش آن صدر نكوانديش او
    زنده كن يا سر ببر ما را چو ميش
    به كه شاه زندگان جاى دگر
    بى تو شيرين مي نبينم عيش خويش
    ابركى يا ناقتى تم السرور
    اشربى يا نفس وردا قد صفا
    نعم ما روحت يا ريح الصبا
    سوى آن صدرى كه اميرست و مطاع
    هرچه بادا باد آنجا مي روم
    جان من عزم بخارا مي كند
    پيش عاشق اين بود حب الوطن
    پيش عاشق اين بود حب الوطن



/ 1765