دفتر سوم از كتاب مثنوى
پرسيدن معشوقى از عاشق غريب خود كى از شهرها كدام شهر را خوشتر يافتى و انبوه تر و محتشم تر و پر نعمت تر و دلگشاتر
گفت معشوقى به عاشق كاى فتى پس كدامين شهر ز آنها خوشترست هركجا باشد شه ما را بساط هر كجا كه يوسفى باشد چو ماه هر كجا كه يوسفى باشد چو ماه تو به غربت ديده اى بس شهرها گفت آن شهرى كه در وى دلبرست هست صحرا گر بود سم الخياط جنتست ارچه كه باشد قعر چاه جنتست ارچه كه باشد قعر چاه