جواب گفتن عاشق عاذلان را وتهديد كنندگان را - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

جواب گفتن عاشق عاذلان را وتهديد كنندگان را





  • وز ملك هم بايدم جستن ز جو
    بار ديگر از ملك قربان شوم
    پس عدم گردم عدم چون ارغنون
    مرگ دان آنك اتفاق امتست
    همچو نيلوفر برو زين طرف جو
    مرگ او آبست و او جوياى آب
    اى فسرده عاشق ننگين نمد
    سوى تيغ عشقش اى ننگ زنان
    جوى ديدى كوزه اندر جوى ريز
    آب كوزه چون در آب جو شود
    وصف او فانى شد و ذاتش بقا
    خويش را بر نخل او آويختم
    خويش را بر نخل او آويختم




  • كل شيء هالك الا وجهه
    آنچ اندر وهم نايد آن شوم
    گويدم كه انا اليه راجعون
    كاب حيوانى نهان در ظلمتست
    همچو مستسقى حريص و مرگ جو
    مي خورد والله اعلم بالصواب
    كو ز بيم جان ز جانان مي رمد
    صد هزاران جان نگر دستك زنان
    آب را از جوى كى باشد گريز
    محو گردد در وى و جو او شود
    زين سپس نه كم شود نه بدلقا
    عذر آن را كه ازو بگريختم
    عذر آن را كه ازو بگريختم



/ 1765