عشق جالينوس برين حيات دنيا بود كى هنر او همينجا بكار مي آيد هنرى نورزيده است كى در آن بازار بكار آيد آنجا خود را به عوام يكسان مي بيند - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

عشق جالينوس برين حيات دنيا بود كى هنر او همينجا بكار مي آيد هنرى نورزيده است كى در آن بازار بكار آيد آنجا خود را به عوام يكسان مي بيند





  • پيشه هايى كه مرورا در مزيد
    زانك دل بر كند از بيرون شدن
    عنكبوت ار طبع عنقا داشتى
    گربه كرده چنگ خود اندر قفص
    گربه مرگست و مرض چنگال او
    گوشه گوشه مي جهد سوى دوا
    چون پياده ى قاضى آمد اين گواه
    مهلتى مي خواهى از وى در گريز
    جستن مهلت دوا و چاره ها
    عاقبت آيد صباحى خشم وار
    عذر خود از شه بخواه اى پرحسد
    وانك در ظلمت براند بارگى
    مي گريزد از گوا و مقصدش
    مي گريزد از گوا و مقصدش




  • كاندرين سوراخ كار آيد گزيد
    بسته شد راه رهيدن از بدن
    از لعابى خيمه كى افراشتى
    نام چنگش درد و سرسام و مغص
    مي زند بر مرغ و پر و بال او
    مرگ چون قاضيست و رنجورى گوا
    كه همي خواند ترا تا حكم گاه
    گر پذيرد شد و گرنه گفت خيز
    كه زنى بر خرقه ى تن پاره ها
    چند باشد مهلت آخر شرم دار
    پيش از آنك آنچنان روزى رسد
    بركند زان نور دل يكبارگى
    كان گوا سوى قضا مي خواندش
    كان گوا سوى قضا مي خواندش



/ 1765