دفتر سوم از كتاب مثنوى
عذر گفتن كدبانو با نخود و حكمت در جوش داشتن كدبانو نخود را
آن ستى گويد ورا كه پيش ازين چون بنوشيدم جهاد آذرى مدتى جوشيده ام اندر زمن زين دو جوشش قوت حسها شدم در جمادى گفتمى زان مي دوى چون شدم من روح پس بار دگر از خدا مي خواه تا زين نكته ها زانك از قرآن بسى گمره شدند مر رسن را نيست جرمى اى عنود مر رسن را نيست جرمى اى عنود من چو تو بودم ز اجزاى زمين پس پذيرا گشتم و اندر خورى مدتى ديگر درون ديگ تن روح گشتم پس ترا استا شدم تا شوى علم و صفات معنوى جوش ديگر كن ز حيوانى گذر در نلغزى و رسى در منتها زان رسن قومى درون چه شدند چون ترا سوداى سربالا نبود چون ترا سوداى سربالا نبود