باقى قصه ى مهمان آن مسجد مهمان كش و ثبات و صدق او - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر سوم از كتاب مثنوى

باقى قصه ى مهمان آن مسجد مهمان كش و ثبات و صدق او





  • آن غريب شهر سربالا طلب
    مسجدا گر كربلاى من شوى
    هين مرا بگذار اى بگزيده دار
    گر شديت اندر نصيحت جبرئيل
    جبرئيلا رو كه من افروخته
    جبرئيلا گر چه يارى مي كنى
    اى برادر من بر آذر چابكم
    جان حيوانى فزايد از علف
    گر نگشتى هيزم او مثمر بدى
    باد سوزانت اين آتش بدان
    عين آتش در اثير آمد يقين
    لاجرم پرتو نپايد ز اضطراب
    قامت تو بر قرار آمد بساز
    زانك در پرتو نيابد كس ثبات
    هين دهان بر بند فتنه لب گشاد
    هين دهان بر بند فتنه لب گشاد




  • گفت مي خسپم درين مسجد بشب
    كعبه ى حاجت رواى من شوى
    تا رسن بازى كنم منصوروار
    مي نخواهد غوث در آتش خليل
    بهترم چون عود و عنبر سوخته
    چون برادر پاس دارى مي كنى
    من نه آن جانم كه گردم بيش و كم
    آتشى بود و چو هيزم شد تلف
    تا ابد معمور و هم عامر بدى
    پرتو آتش بود نه عين آن
    پرتو و سايه ى ويست اندر زمين
    سوى معدن باز مي گردد شتاب
    سايه ات كوته دمى يكدم دراز
    ژسها وا گشت سوى امهات
    خشك آر الله اعلم بالرشاد
    خشك آر الله اعلم بالرشاد



/ 1765