حكايت آن واعظ كى هر آغاز تذكير دعاى ظالمان و سخت دلان و بي اعتقادان كردي - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

حكايت آن واعظ كى هر آغاز تذكير دعاى ظالمان و سخت دلان و بي اعتقادان كردي





  • آن يكى واعظ چو بر تخت آمدى
    دست برمي داشت يا رب رحم ران
    بر همه تسخركنان اهل خير
    مي نكردى او دعا بر اصفيا
    مر ورا گفتند كين معهود نيست
    گفت نيكويى ازينها ديده ام
    خبث و ظلم و جور چندان ساختند
    هر گهى كه رو به دنيا كردمى
    كردمى از زخم آن جانب پناه
    چون سبب ساز صلاح من شدند
    بنده مي نالد به حق از درد و نيش
    حق همى گويد كه آخر رنج و درد
    اين گله زان نعمتى كن كت زند
    در حقيقت هر عدو داروى تست
    كه ازو اندر گريزى در خلا
    در حقيقت دوستانت دشمن اند
    هست حيوانى كه نامش اشغرست
    تا كه چوبش مي زنى به مي شود
    نفس ممن اشغرى آمد يقين
    زين سبب بر انبيا رنج و شكست
    زين سبب بر انبيا رنج و شكست




  • قاطعان راه را داعى شدى
    بر بدان و مفسدان و طاغيان
    برهمه كافردلان و اهل دير
    مي نكردى جز خبيثان را دعا
    دعوت اهل ضلالت جود نيست
    من دعاشان زين سبب بگزيده ام
    كه مرا از شر به خير انداختند
    من ازيشان زخم و ضربت خوردمى
    باز آوردندمى گرگان به راه
    پس دعاشان بر منست اى هوشمند
    صد شكايت مي كند از رنج خويش
    مر ترا لابه كنان و راست كرد
    از در ما دور و مطرودت كند
    كيميا و نافع و دلجوى تست
    استعانت جويى از لطف خدا
    كه ز حضرت دور و مشغولت كنند
    او به زخم چوب زفت و لمترست
    او ز زخم چوب فربه مي شود
    كو به زخم رنج زفتست و سمين
    از همه خلق جهان افزونترست
    از همه خلق جهان افزونترست



/ 1765