قصه ى آن صوفى كى زن خود را بيگانه اى بگرفت - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

قصه ى آن صوفى كى زن خود را بيگانه اى بگرفت





  • ليك نادانسته آرم اين نفس
    از شما پنهان كشد كينه محق
    مرد دق باشد چو يخ هر لحظه كم
    هم چو كفتارى كه مي گيرندش و او
    هيچ پنهان خانه آن زن را نبود
    نه تنورى كه در آن پنهان شود
    هم چو عرصه ى پهن روز رستخيز
    گفت يزدان وصف اين جاى حرج
    گفت يزدان وصف اين جاى حرج




  • تا كه هر گوشى ننوشد اين جرس
    اندك اندك هم چو بيمارى دق
    ليك پندارد بهر دم بهترم
    غره ى آن گفت كين كفتار كو
    سمج و دهليز و ره بالا نبود
    نه جوالى كه حجاب آن شود
    نه گو و نه پشته نه جاى گريز
    بهر محشر لا ترى فيها عوج
    بهر محشر لا ترى فيها عوج



/ 1765