معشوق را زير چادر پنهان كردن جهت تلبيس و بهانه گفتن زن كى ان كيد كن عظيم - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

معشوق را زير چادر پنهان كردن جهت تلبيس و بهانه گفتن زن كى ان كيد كن عظيم





  • چادر خود را برو افكند زود
    زير چادر مرد رسوا و عيان
    گفت خاتونيست از اعيان شهر
    در ببستم تا كسى بيگانه اى
    گفت صوفى چيستش هين خدمتى
    گفت ميلش خويشى و پيوستگيست
    خواست دختر را ببيند زير دست
    باز گفت ار آرد باشد يا سبوس
    يك پسر دارد كه اندر شهر نيست
    گفت صوفى ما فقير و زار و كم
    كى بود اين كفو ايشان در زواج
    كفو بايد هر دو جفت اندر نكاح
    كفو بايد هر دو جفت اندر نكاح




  • مرد را زن ساخت و در را بر گشود
    سخت پيدا چون شتر بر نردبان
    مر ورا از مال و اقبالست بهر
    در نيايد زود نادانانه اى
    تا بر آرم بي سپاس و منتى
    نيك خاتونيست حق داند كه كيست
    اتفاقا دختر اندر مكتبست
    مي كنم او را به جان و دل عروس
    خوب و زيرك چابك و مكسب كنيست
    قوم خاتون مال دار و محتشم
    يك در از چوب و درى ديگر ز عاج
    ورنه تنگ آيد نماند ارتياح
    ورنه تنگ آيد نماند ارتياح



/ 1765