دفتر چهارم از كتاب مثنوى
غرض از سميع و بصير گفتن خدا را
نفس شهوانى ز حق كرست و كور هشت سالت زان نپرسيدم به هيچ خود چه پرسم آنك او باشد بتون خود چه پرسم آنك او باشد بتون من به دل كوريت مي ديدم ز دور كه پرت ديدم ز جهل پيچ پيچ كه تو چونى چون بود او سرنگون كه تو چونى چون بود او سرنگون