دفتر اول از كتاب مثنوى
رسيدن خرگوش به شير
شير اندر آتش و در خشم و شور مي دود بي دهشت و گستاخ او كز شكسته آمدن تهمت بود چون رسيد او پيشتر نزديك صف من كه پيلان را ز هم بدريده ام نيم خرگوشى كه باشد كه چنين ترك خواب غفلت خرگوش كن ترك خواب غفلت خرگوش كن ديد كان خرگوش مي آيد ز دور خشمگين و تند و تيز و ترش رو وز دليرى دفع هر ريبت بود بانگ بر زد شيرهاى اى ناخلف من كه گوش شير نر ماليده ام امر ما را افكند او بر زمين غره ى اين شير اى خرگوش كن غره ى اين شير اى خرگوش كن