قصه ى عطارى كى سنگ ترازوى او گل سرشوى بود و دزديدن مشترى گل خوار از آن گل هنگام سنجيدن شكر دزديده و پنهان - مثنوی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مثنوی معنوی - نسخه متنی

جلال الدین محمد بلخی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید








 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

قصه ى عطارى كى سنگ ترازوى او گل سرشوى بود و دزديدن مشترى گل خوار از آن گل هنگام سنجيدن شكر دزديده و پنهان





  • كز زناى چشم حظى مي برى
    اين نظر از دور چون تيرست و سم
    مال دنيا دام مرغان ضعيف
    تا بدين ملكى كه او دامست ژرف
    من سليمان مي نخواهم ملكتان
    كين زمان هستيد خود مملوك ملك
    بازگونه اى اسير اين جهان
    اى تو بنده ى اين جهان محبوس جان
    اى تو بنده ى اين جهان محبوس جان




  • نه كباب از پهلوى خود مي خورى
    عشقت افزون مي شود صبر تو كم
    ملك عقبى دام مرغان شريف
    در شكار آرند مرغان شگرف
    بلك من برهانم از هر هلكتان
    مالك ملك آنك بجهيد او ز هلك
    نام خود كردى امير اين جهان
    چند گويى خويش را خواجه ى جهان
    چند گويى خويش را خواجه ى جهان



/ 1765