دفتر چهارم از كتاب مثنوى
در تفسير اين آيت كى و اما الذين فى قلوبهم مرض فزادتهم رجسا و قوله يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا
زانك استعداد تبديل و نبرد باز حيوان را چو استعداد نيست زو چو استعداد شد كان رهبرست گر بلادر خورد او افيون شود ماند يك قسم دگر اندر جهاد روز و شب در جنگ و اندر كش مكش روز و شب در جنگ و اندر كش مكش بودش از پستى و آن را فوت كرد عذر او اندر بهيمى روشنيست هر غذايى كو خورد مغز خرست سكته و بي عقليش افزون شود نيم حيوان نيم حى با رشاد كرده چاليش آخرش با اولش كرده چاليش آخرش با اولش