چگونه ذهنيت اسلامى را بسازيم
براى بازسازى شخصيّت فرهنگى مستقل اسلامى، بايد دو مرحله طبيعى را پشت سر بگذاريم، يكى مرحله تخريب و ديگرى مرحله ساختن است.اما مرحله نخست: مرحله نابود سازى و محو فرهنگها و ارزشهاى استعمارى و درهم ريختن بناى فكرى وارداتى است، لكن مرحله دوم از دو طريق صورت مى پذيرد:
علم:
يعنى شناخت بيماريهائى كه بر كالبد امت اسلامى عارض شده اند و نيز شناخت نحوه سلطه يابى استعمارگران بر سرنوشت مسلمانان و نقشه ها و توطئه هائى كه در خفا بر ضد اسلام تهيه نموده و به مرحله اجرا در مى آيد، زيرا هر انسانى تا بيمارى خود را نشناسد نمى تواند آن را درمان كند.و از اين رو لازم است كه علل عقب ماندگى خود و نيز علل سلطه يابى استعمارگران، استثمارگران، خودكامگان و دست نشاندگان آنان بر سرنوشت و مقدرات خويش را بشناسيم و بدانيم چه عللى موجب تشتت و چند دستگى مسلمانان و تجزيه سرزمين اسلام به صورت كشورهاى كوچك و متخاصم و متعارض شده است؟
و براى شناخت راه حلها و درمانها بايد بدانيم كه سياست اسلام چه ويژگيهائى دارد و چگونه مى توان در شرايط فعلى آن را به موقع اجراء گذارد؟
و همچنين بايد شناسائى كنيم كه اقتصاد، جامعه شناسى، كشاورزى، تجارت، صنعت، نظاميگرى، جنگ و صلح، روابط بين الملل، پيمانها، قراردادها و آزاديها از ديدگاه اسلام چه خصوصياتى دارند و به چه نحو مى توان آنها را به مورد اجراء گذارد؟ و به علاوه چگونه مى توان قدرت حكومت را در نهادهاى طبيعى جامعه تقسيم بندى كرد؟ زيرا براى هريك از اين زمينه ها اسلوب و روش خاصى از ديدگاه اسلام وجود دارد كه بايد نخست آن را شناخت و سپس براى نحوه اجراى آن در زمان حال چاره انديشيد.
از بيش از يك قرن تا به امروز جنبش هاى اسلامى متعددى براى تجديد حيات اسلام خودنمائى كرده اند، مانند جنبش سنوسى در ليبى، جنبش مهديه در سودان، حركت جمال الدين اسد آبادى، و محمد عبده، حركت اسلامى نورآور آيت الله العظمى شيرازى بزرگ، آخوند خراسانى، امام ميرزا محمّد تقى شيرازى رهبر انقلاب سال1920 ميلادى در عراق و حركتهاى زياد ديگر.
ولى با اين حال متأسفانه كار برقرارى يك حكومت اسلامى فراگير امكان پذير نگرديد و باز هم مسلمانان به وضع سابق خود باز گشتند يعنى اينكه بردگانى براى قواى شرق و غرب شدند، ولى چرا اين چنين شد؟
از تمامى قرائن و شواهد چنين بر مى آيد كه علت اين است كه امت اسلامى تنها بر جنبه هاى منفى كار تكيه داشته و جنبه هاى مثبت و سازند را ناديده انگاشته است و به دنبال يك برنامه ريزى جامع و صحيح نبوده و اگر طرحهائى هم داشته در صدد اجراى عملى و عينى آنها بر نيامده اند، بايد اين مسئله را در جنبش جهانى اسلامى آينده خود كاملاً مد نظر قرار بدهيم، چون حتماً بايد جوانب مثبت كار را شناخت و براى آنها برنامه ريزى كرد تا انشاءالله حكومت آينده را در قالب موازين و ارزشهاى اسلامى بوجود بياوريم.
و ضرورى است كه اين آگاهى را در ميان توده هاى مردم به وسيله چاپ صدها ميليون جلد كتاب و نشريه گسترش و تعميم داد و در اين كتابها و نشريات، الگوى حكومت جهانى اسلام با تمامى ابعاد و جوانب گوناگون آن و نيز برنامه ها و روشها و هدفهاى آن تشريح و توضيح شود، و اگر ما چنين كارى را نكنيم تراژدى مسلمانان باز چهره خود را نمايان مى سازد.