بیشترلیست موضوعات پايه هاى حكومت واحد اسلامى به سوى حكومت هزار ميليون مسلمان برقرارى حكومت اسلامى يك واجب است حاكم بزرگ با انتخاب مسلمانان پاورقي امت در كشاكش تراژدى و راه علاج روش رواج فرهنگهاى منحرف چرا كشورهاى اسلامى در گذشته آزاد بودند و امروزه در بندند؟ پاورقي بالابردن رشد فكرى امت اسلام چگونه ذهنيت اسلامى را بسازيم تبليغ اسلامى در كشورهاى بيگانه مسلمانان را آموزش دهيم پيش از آنكه اغيار آنان را آموزش دهند تبديل فرهنگ جاهليت به فرهنگ اسلامى فرهنگ خالق معجزه ها است توضیحاتافزودن یادداشت جدید
پس اگر صليبى ها و صهيونيست ها و كمونيست ها بهتر از ما عمل كردند طبيعى است كه از ما پيشى خواهند گرفت و عكس آنهم صحيح است، يعنى اگر ما بهتر عمل كنيم پيشى خواهيم گرفت. ب: يكى از علماء نقل مى كرد كه بيست و پنج سال پيش در شهر كاظمين سوار بر اتومبيلى بودم و از زيارت مرقد حضرت امام كاظم و امام جواد عليهماالسلام به بغداد و سپس به كرلا باز مى گشتم و هنگامى كه از شهر بغداد مى گذشتيم به پل رود دجله رسيديم، اتومبيل ما با چراغ قرمز راهنمائى توقف كرد، در اين هنگام مردى نزديك شد و بسته اى را در درون اتومبيل ما انداخت و رفت. اين بسته حاوى حدود ده نشريه بود كه به طور بسيار زيبا و گيرا چاپ شده بود و همگى در تبليغ مسيحيّت بودند. در بيست و پنج سال پيش مسيحيان چنين عمل مى كردند، امّا ببينيد امروزه چگونه عمل مى كنند؟ ج: يكى از دوستان مى گفت: در بازار مسكرهاى شهر بغداد مشغول كار بودم بازار بزرگى است، و همه كاركنان آن مسلمان هستند و من هم يكى از مسكرهاى اين بازار بودم، يك مرد مسيحى بود كه عادت داشت هر دو هفته يا هر ماه يك بار به اين بازار بيايد و به هر مسكرى يك كتاب نفيس و زيبا احتمالا به ارزش يك دينار بدهد و هنگامى كه از بازار خارج مى شد مسكران كتابها را در كوره مسكرى خود مى ريختند و مى سوزاندند چون مى دانستند اين كتابها مال مسيحى ها است و نگه داشتن كتب ضاله (گمراه كننده) حرام است. اين برادر مى گفت: روزى به فكر افتادم كه حقيقت امر را به مرد مسيحى بگويم تا شايد از ادامه توزيع كتابهاى خود دست بردارد. و اين كار را عملا كردم، چون اين بار كه آمد و كتابهاى خود را توزيع نمود و خواست بازار را ترك كند به دنبال او رفتم، و به او گفتم اى مبلغ مسيحى تو مى دانى اين افراد مسلمانند و كتابهائى را كه به آنان مى دهى مى سوزانند چرا اين كار را مى كنى، تلاشهاى تو بيهوده است و هيچ نتيجه اى از آنها عايد تو نمى شود. مرد مسيحى در پاسخ گفت: من اين را از روز اول مى دانستم چون زير چشمى مى ديدم كه كتابها را مى سوزانند. به او گفتم: پس چه دليلى دارد اين كار را مى كنى؟