رشد فکری در جامعه اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رشد فکری در جامعه اسلامی - نسخه متنی

م‍ح‍م‍د ح‍س‍ی‍ن‍ی‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ت‍رج‍م‍ه‌: محمدرضا ن‍وری‌ ش‍اه‍رودی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديگرى پاسخ گفت: ما نيرومنديم و به خوبى مسلح شده ايم و اگر فضيل و باندش به ما حمله كنند آنان را مجبور به فرار مى كنيم.

در اينجا فضيل فرياد برداشت كه اى قافله به سلامت و امنيت راه خود را بپيما، زيرا فضيل ديگرتوبه كرده است، ومن الان نزد شما هستم، و نبايد از من بترسيد.

ولى قافله ساران باور نداشتند كه او فضيل است، و به ناچار فضيل به قافله نزديك شد و همچنان گريه و زارى مى كرد و خاك بر سر مى ريخت تا اينكه افراد قافله او را به چشم ديده و شناختند.

و از آن هنگام فضيل به يك عابد و زاهد مبدل گشت كه همواره در عبادت، زهد، فضيلت و تقوى ضرب المثل بود.

ولى چه چيز اين مرد را منقلب كرده و بطور ريشه اى او را متحول ساخت؟

آيا پليس يا قانون يا مال و مكنت و يا همسر او را منقلب كرده است؟ خير اين فرهنگ قرآنى بود كه وى را به فردى صالح و نيكو مبدل كرد و از وى شخصيت تاريخى و برجسته اى بوجود آورد.

بله،... فرهنگ چنين نقشى را ايفا مى كند.

بانو (مس بيل) جاسوس انگليسى در خاطرات خود مى نويسد:

كسانى كه در اثناى جنگ جهانى اول در كشور عراق با ما جنگيدند و محركشان علماء دين بودند توانستند ما را شكست بدهند اما همان وقت دريافتيم كه مى توان اين مقاومت مردمى را با جدائى مردم از علماء و عدم پيروى از رهبريت مذهبى درهم شكست و براى تحقق اين مهم مى بايست فرهنگ مردم را از طريق ايجاد مدارس در شهرستانها و استانها و تربيت دانش آموزان براساس برنامه اى كه ما مى خواهيم تغيير داد.

و عملا هم ديديم كه چنين كارى را كردند و فرهنگ نسل جديد را عوض نمودند.

بله، عفلق و حزب بعث تنها يكى از پديده هاى آن تلاشهاى فرهنگى استعمارگرانه اى است كه از سوى جهانخواران انگليسى مبذول گرديد و مالا انسانهائى كه تا ديروز سربلند و ارباب و آقاى خود بوديم امروز بردگان ذليل و خوار استعمارگران شده ايم.

و يقيناً تلاش فرهنگى ما براى آموزش و آگاهى مسلمانان اكنون بسيار ضعيف و ناچيز است، امّا در گذشته كار فرهنگى و آموزشى در رأس وظائف مهم واساسى مسلمانان قرار داشت و براى اثبات اين مدعا به مقايسه زير توجه فرمائيد.

در حال حاضر تعداد نسخ كتابهاى بزرگترين كتابخانه هاى اسلامى در ايران و عراق در حداكثر از دويست هزار جلد كتاب تجاوز نمى كند، اما كتابخانه نصيرالدين طوسى در صدها سال پيش به تنهائى حاوى چهارصد هزار كتاب بود و اين در حالى است كه كتب آن زمان دست نويس بوده و كتابهاى دوران معاصر چاپى است.

و نيز كتابخانه يكى از زمامداران فاطميون مصر مشتمل بر يك ميليون و ششصد هزار جلد كتاب دستنويس بود.

اما در مقابل مى بينيم تنها يك كتابخانه در يك كشور استعمارى امروزى حاوى نه ميليون جلد كتاب است و كتابخانه ديگرى در كشور استعمارى ديگر مشتمل بر سى و شش ميليون جلد كتاب است.

مقايسه كنيد دويست هزار جلد كتاب و سى و شش ميليون جلد كتاب و ببينيد كه فرق ميان آنها چقدر است؟

ما مسلمانان در سابق سرچشمه علم و دانش و الهام دهنده پيشرفتهاى علمى بوديم و پايتخت هاى كشورهاى اسلاميمان مانند اندلس، بغداد، نيشابور، خراسان، قم، حله، اصفهان، نجف و كربلا مراكز علمى مهمى بودند كه حتى دانشجويان و دانشمندان كشورهاى بيگانه را به سوى دانشگاههاى اسلامى بزرگ خود جذب مى كردند.

لكن، اكنون وضع كاملا برعكس شده و بلاد كفار و ملحدان پايگاههائى شده اند كه مردم براى كسب علوم و تكنولوژى به سوى آنها روانه مى شوند و مسلمانان هم كه به آن مراكز كشيده مى شوند اغلب تحت تأثير تمايلات فكرى و سياسى كفار قرار مى گيرند.

در يك گزارش آمده است كه از سال1950 در حدود نيم ميليون فرد تحصيل كرده در تمامى زمينه هاى تخصصى از كشورهاى خاورميانه فرار كرده و به سوى غرب و آمريكا جذب شده اند.

و بدرستى كه فرهنگ و آموزش ركن مهمى از اركان برقرارى حكومت جهانى اسلامى است و بر هر فرد لازم است در حد توان خود در ايجاد اين حكومت مشاركت داشته مثلا اين شخص هزارها كتاب چاپ كند و ديگرى آموزش و تعليم صدها جوان را بر عهده بگيرد و سومى متعهد به انتشار روزنامه و يا مجله در سطح مطلوبى شود، و همينطور چهارمى و پنجمى و هكذا

/ 23