بخش چهارم حجاب ها و موانع بروز بُعد چهارم. - بعد چهارم یا احساس عرفانی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بعد چهارم یا احساس عرفانی - نسخه متنی

همت سهراب پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بخش چهارم حجاب ها و موانع بروز بُعد چهارم.

نوراني بودن و گرايش به امور معنوي با وجود آدمي عجين گشته است. بشر فطرتي پاك و خدايي دارد، امّا گاهي بر اين آينه شفاف غبارهايي مي نشيند كه از تجلّي حق در آن مانع مي شود.

اگر فردي فاقد احساس عرفاني است و نور محبت الهي در وجودش خاموش است، اين بدان معنا نيست كه فطرتش چنين است، بلكه حجاب هايي در كار بوده كه مانع از بروز اين حالت گرديده و تنها با از بين بردن اين حجاب هاست كه مي توان به مبدأ نور فطرت و به سرچشمه آب زلال نفخه الهي رسيد.

اي عقده گشاي دل ديوانه من.
اي نور رخت چراغ كاشانه من.
بردار حجاب از ميان تا يابد.
راهي به رخ تو، چشم بيگانه من.
پس موانع و حجاب ها را بايد شناخت و براي از بين بردن آنها با تقوا و استمداد از ذات الهى، سعي نمود. حجاب هايي كه ممكن است مانع از بروز احساس عرفاني و حس خداگرايي گردد عبارت است از :

حجاب هاي ظلماني:

منظور از حجاب هاي ظلماني گناهان و اعمال زشت است. هيچ چيز به اندازه معصيت الهى، آدمي را از خويشتن خويش محجوب نمي كند. گناه دل انسان را سياه و روان بشر را مريض مي سازد، بصيرت را از آدمي سلب و روح را كدر مي كند، مانع از ظهور استعدادهاي معنوي مي شود، انسان را از خدا و مبدأ نور دور مي سازد و پرده هاي عصمت و پاكي را پاره مي كند و آدمي را در منجلاب تباهي فرو مي برد.

گناهان حجاب هاي ضخيمي هستند كه بين انسان و فطرتش حايل مي شوند، در نتيجه اگر كسي بخواهد حالت عرفاني و معنوي فطرت خويش را دريابد، بايد با گناهان و هرآنچه پسند درگاه خداوند نيست مبارزه كند؛ مخصوصاً با آنچه مربوط به تضييع حقوق مردم است.

حجاب هاي اعتباري:

اعتباريات به اموري گفته مي شود كه هيچ مابازايي در خارج برايشان متصور نيست و به تعبير ديگر، هيچ واقعيت خارجي ندارد، ولي عقلا براي حل مسائل اجتماعي شان آثار واقعي بر آنها بار مي كنند، يعني آنها را مانند واقع مي پندارند. امور اعتباري به جعل جاعل است و همين دليل بر غير واقعي بودن آنهاست، مثلاً مالكيت امري اعتباري است، مالكيت انسان نسبت به شيئي امري واقعي نيست، براي اين كه تا انسان كتاب را نخريده، مالِ كتاب فروش است و هرگاه آن را خريد عقلا مي گويند: مالك شده است. امّا از نظر واقع و نفس الامر وجود اين كتاب، چه در كتاب فروشى، چه در نزد خريدار، هيچ فرقي نكرده، چه اين كه خود خريدار هم هيچ فرقي نكرده است. از جمله امور اعتباري ديگر، مقام و رياست است كه براي ايجاد نظم و انضباط در جامعه به وجود آمده است.

استفاده از امور اعتباري در حد معقول و لازم، كاري شايسته است، امّا غرق شدن و پاي بندي شديد به امور اعتبارى، مانند حب رياست، حب مالكيت، حب جاه و تفاخر به امور مادي وغرق شدن در شؤون غير واقعي زندگى، آدمي را از حركت باز مي دارد و از عالم معنا دور مي سازد.

حجاب هاي پنداري:

منظور از حجاب هاي پندارى، اين است كه انسان، حالات عرفاني و حقايق و معارف انساني را انكار كند، غيب و مقامات معنوي را باور ننمايد، فطرت مذهبي را منكر باشد و مقامات انساني را تنزيل دهد و او را در مقداري گوشت و استخوان خلاصه نمايد و اين بزرگ ترين سد و ضخيم ترين حجاب در راه درك فطرت مذهبي است.

بدون شك اولين شرط براي رسيدن به حقايق فطرى، مخصوصاً احساس عرفاني روان، ايمان و يقين به آن است. كسي كه منكر اين حس نوراني است و وجود اين گوهر گران بها را در درياي روان خويش انكار مي كند، هيچ گاه نمي تواند به حقيقت انسانيت و حقايق فطري دست يابد.

پندارهاي غلط در مورد منشأ دين، بسان حجاب هاي ضخيمي است كه مانع از بروز احساس عرفاني و بُعد چهارم مي شود. اعتقاد به اين كه منشأ مذهب و خداگرايى، حوادث طبيعي يا جهل يا ترس يا ساير چيزهاست، همگي مانع از بروز احساس عرفاني و كيفيت قدسي روان است، در صورتي كه اگر انسان از تبليغات ضد مذهبي بر كنار باشد و او را بين دو راه مذهب و ضد مذهب آزاد بگذارند، قطعاً راه مذهب را انتخاب مي كند، زيرا از زواياي قلب خود، نداي لطيفي احساس مي كند كه او را به طرف خويش مي خواند و اين تبليغات غلط است كه احياناً انسان را از سير فطرت خويش خارج مي نمايد؛ پس يكي از حجاب ها و موانع راه فطرت، پندارهاي كاذب و دروغين است.

حجاب هاي مادي:

وجود آدمي متشكل از دو بُعد ماده و معنا يا جسم و روح است. همان گونه كه روان انسان احتياج به غذاهاي معنوي مانند محبت، احترام، بينش، تقوا، و... دارد، جسمش از آن جهت كه در عالم خاك زندگي مي كند به غذاهاي مادي نيازمند است. غذا و آب و مسكن و وسايل زندگي همگي از احتياجات جسمي انسان است، كسي بدون اينها نمي تواند به حيات خويش ادامه دهد.

علاقه به اين امور در حد طبيعي و غريزي در همه انسان ها هست، امّا گاهي بشر به اشتباه تصور مي كند كه تمام نيازها و لذت ها فقط همين نيازها و لذت هاي مادي است، از اين رو براي رسيدن به آنها بسيار مي كوشد و به آنها چنان انس مي گيرد كه دوري شان را از جان دادن سخت تر مي داند. به جاي استفاده معقول از لذت ها، لذت گرا مي شود و به جاي استفاده صحيح از پول، پول پرست مي گردد و به جاي استفاده صحيح از دنيا، راه دنيا پرستي را طي مي نمايد. همه اينها به جاي اين كه مقدمه اي شوند براي تحصيل كمالات انساني اش، همگي حجاب او مي گردند و مانع از بروز احساس عرفاني اش مي شوند. آري يكي از حجاب هاي بروز احساس عرفاني حجاب ماديت است، يعني توجه زياد به امور مادي و دل بستن به آن و شيفته آن شدن؛ به همين سبب قرآن كريم ما را از دل بستن به امور دنيوي نهي كرده است و هشدار مي دهد كه :

(يا اَيُّها النّاسُ اِنَّ وَعْدَاللّهِ حَقّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنيا (1) ؛ اي مردم، البته وعده خدا حق است. پس مبادا زندگي دنيا شما را مغرور كند).

حجاب هاي نفساني:

منظور از حجاب هاي نفساني پيروي كردن از خواسته هاي دل و هواهاي نفساني است؛ توضيح اين كه خواسته هاي آدمي دو گونه است :

1 . خواسته هاي طبيعى؛.

2 . خواسته هاي غير طبيعى.

خواسته هاي طبيعي مانند تمايل به غذا، به محبت، به استراحت، به تفريح و به زندگي خوب و راحت.

و خواسته هاي غير طبيعى، مانند تمايل به لذت هاي كاذب، مواد مخدّر، فيلم هاي مبتذل، مناظر شهوت انگيز، زندگي اشرافي و شركت در مجالس لهو و لعب و خوش گذرانى.

نوع اوّل، خواسته هايي است كه هم عقل سليم با آن موافق است، هم خداوند حكيم. امّا خواسته هاي نوع دوم گرچه به ظاهر لذت بخش است، امّا هم عقل سليم با آن مخالف است و هم خالق حكيم.

اين نوع خواسته ها همان هايي است كه نفس امّاره آدمى، انسان را به آن دعوت مي كند، داراي ظاهري زيباست، امّا عاقبتي بسيار زيان بخش و خطرناك دارد، همچون ماري است كه به ظاهر زيبا و نرم و خوش خط و خال است، امّا در باطنش زهري مهلك و كشنده نهفته است؛ به اين نوع خواسته ها خواسته هاي نفساني مي گويند. اگر شخصي دنبال اين نوع تمايلات برود، در واقع بوالهوس و نفس پرست گرديده است. جاده اي است بسيار خطرناك كه در طول آن دره هاي هولناكي وجود دارد، در گردنه هاي آن، راهزن هاي خطرناكي در كمين نشسته اند و منتهاي اين جاده، آتش خشم الهي و دوزخ خداوند قهّار است؛ از اين رو توجه به اين خواسته ها و حركت در مسير آنها، انسان را محجوب مي كند و مانع بزرگي در راه بروز احساس معنوي و عرفاني اش مي شود، زيرا آدمي هر چه بيشتر در خود فرو مي رود، به همان اندازه از خدا و فطرت الهي خويش فاصله مي گيرد؛ درآثار ديني نقل است كه :

(لاحِجابَ اَظْلَمُ وَاَوْحَشُ بَيْنَ اللّهِ وَبَيْنَ الْعَبْدِ مِنَ النَّفْسِ والْهَوى (2) ؛ هيچ حجابي تاريك تر و وحشتناك تر از هواي نفس، بين خدا و انسان نيست).

حجاب هاي رواني:

منظور از حجاب هاي روانى، رذايلي است كه بر اثر عدم يا ضعف تقوا، در روان آدمي پيدا مي شود، صفاتي مانند كبر، حسادت، خودخواهى، لجاجت، كينه نسبت به پاكان.

قطعاً ريشه بسياري از انحرافات وجود چنين صفاتي در آدمي است. قرآن كريم در داستان هاي خود به كساني كه وجود چنين صفاتي آنها را از راه خدا منحرف نموده اشاره كرده است. داستان هابيل و قابيل، كه منجر به قتل هابيل و داستان شيطان كه منجر به رانده شدن وي از درگاه الهي مي شود، و بسياري از داستان هاي ديگر قرآنى، همگي بيانگر اين واقعيت است كه آلودگي نفس به صفات شيطانى، عامل بسيار مهمي در دور كردن انسان از كشتي نجات بخش فطرت است. قرآن كريم به صراحت، سعادت واقعي آدمي را در تزكيه نفس از صفات شيطاني مي داند و آلودگي روح را عامل شقاوت مي شمارد، و مي فرمايد :

وَنَفْسٍ وَمِا سَوّيِها فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَتَقْويِها قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكّيِها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّيِها (3) ؛ سوگند به نفس انسان و آن كه او را بيافريد و به او خير و شر الهام كرد، رستگار شد هركس كه خود را پاك كرد و زيان كار گشت هر كس كه خود را آلوده نمود).

پس كساني كه در سرزمين روحشان ابرسياه رذايل نفساني سايه افكنده، هرگز آن گونه كه بايد موفق به ديدن نور خورشيد فطرت خويش نخواهند شد. بايد آينه جان را ازغبار صفات شيطاني پاك كرد، و درياي باطن را از خصلت هاي اهريمني تصفيه نمود تا بتوان به گوهر عرفاني و محبت فطري الهي دست يافت.

1. فاطر (35) آيه 5.

2. عبدالرزاق گيلانى، مصباح الشريعه، صفحه 442.

3. شمس (91) آيات 7 - 10.

/ 6