توضيح - رقصی چنین میانه میدانم آرزوست نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست - نسخه متنی

مصطفی چمران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اين حالت، آدمي با دنيا وداع مي كند، از همه چيز مي گذرد، خود را به
خدا مي سپرد و آماده هجرت به دنياي ماورايي مي شود، از همه خواسته ها و
آرزوها سبك مي گردد، گويي در عالم برزخ سير مي كند و حالتي خاص و عجيب
در او پديد مي آيد كه با هيچ چيز قابل مقايسه نيست.

انسان در اينجاست كه كاملاً خود را به خدا مي دهد و از همه چيز خود،
حتي غرور و منِ «خود» درمي گذرد، مي داند و اطمينان حاصل مي كند كه همه
آنها به باد رفته اند و نابود شده اند و ديگر نيستند و بي معني و پوچ
بودند، و ديگر باز نمي گردند

اكنون اگر به خواست خدا، انسان از عالم برزخ باز گردد، دوباره قدم به
جهان مادي بگذارد و دوباره زندگي را از سرگيرد، حالا زير در او بوجود
مي آيند:

1- احساس شرم از آن همه كودكي و آن آرزوهاي بچگانه و خواسته هاي پست كه
قبلاً داشته است.

2- احساس اينكه به عقلي كلي تر پي برده و به حقايق بزرگي عملاً رسيده
است. بنابراين، معيارها در نظر انسان تغيير پيدا مي كند، از پوچي ها و
مسخره ها صرف نظر مي كند و خواسته هايش در بعدي عميق تر و وسيع تر جاري
مي گردداحساس
اينكه او و همه او متعلق به خداست، او از همه چيز خود درگذشته است، و
اگر دوباره به دنيا آمده، فقط به خواست و اراده خدا بوده است، بنابراين
او براي خود چيزي و وجودي ندارد، هر چه هست اراده و مشيت خداست، و او
فقط بايد به خاطر خدا و در راه خدا قدم بردارد، و سراسر وجود خود را
وقف خدا نمايد و بس

اين حالات، كه در تجربه اي كوتاه و سريع به انسان دست مي دهد، با نتيجه
سال ها عبادت و رياضت و مطالعه و تحقيق برابري مي كند، و آنچنان آدمي
را منقلب مي نمايد كه انساني جديد و بازساخته به وجود مي آورد

در نبرد معروف سوسنگرد، در تاريخ 26/8/59 هنگامي كه توسط 50 تانك و
صدها كماندوي عراقي محاصره شده بودم، چنين حالتي براي من پيش آمد، كه
بسيار مقدس و ملكوتي بود

از خداي بزرگ مي خواهم كه اين حالت ملكوتي را در وجود من مستدام بدارد

توضيح

اكبر
چهره قاني، يكي از فرزندان برومند انقلاب اسلامي، از نخستين افرادي بود
كه به فراگيري فنون نظامي و سپاهي گري در نوروز سال 1358 در پادگان اما
علي(ع) (سعدآباد سابق) زيرنظر دكترچمران همت گماشت. دكترچمران چند دوره
جوانان علاقمند را در اين پادگان در زمرة اولين گروه هاي سپاه آموزش
داد و معدودي از آنان كه در قيد حياتند هنوز هم خاطرات خوش روزهاي
آموزش را بياد دارند.

اكبر چهره قاني در خوزستان، در نبرد با ضدانقلاب و عوامل نفوذي رژيم
عراق و كنترل مرز وهمچنين در كردستان پس از حماسه پاوه در معيت
دكترچمران بود و زماني كه تجاوز ارتش بعثي عراق به سرزمين ميهن اسلامي
آغاز شد بازهم او در كنار دكترچمران به خوزستان رفت و از ياران نزديك
او بود و در روز حماسه آزادسازي سوسنگرد با آنكه دكترچمران به او دستور
بازگشت داده و مي خواست به تنهايي بسوي سوسنگرد و مقابله با دشمن
بپردازد، ولي اكبر بازنگشت و همچنان همراه دكتر چمران به پيش تاخت. تا
آنكه در محاصره خطرناك دشمن درحالي كه تها مانده بودند، به شهادت رسيد
و اين شهادت براي دكتر چمران بسيار سخت بود، بگونه اي كه در رثاي اين
شهيد، دست نگاشته زيبايي نوشت كه آن را «انساني آزاده» ناميده ايم.

اين نكته نيز گفتني است كه شهيد دكتر چمران همه ياران مخلص و رزمندگان
شجاع را به شدت دوست مي داشت و به همه عشق مي ورزيد.

/ 42