على (ع)در منظر انديشه ها - یک جرعه غدیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

یک جرعه غدیر - نسخه متنی

سید صادق موسوی گرمارودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

على (ع)در منظر انديشه ها

l ابو بكر بن ابي قحافه l عمر ابن خطاب l محمد بن ادريس شافعى پيشواى مذهب شافعى l زمخشرى مفسر بزرگ سنى مذهب l ابن ابي الحديد از دانشمندان بزرگ سنى معتزله l عبد الفتاح عبد المقصود استاد دانشگاه اسكندريه مصر l دكتر طه حسين دانشمند و نويسنده مشهور مصرى l پروفسور عباس محمود عقاد l ميخائيل نعيمه نيوسنده مشهور مسيحى عرب l جرج زيدان l توماس كار لايل فيلسوف و نويسنده مشهور انگليسى l دكتر بولس سلامه نويسنده و شاعر سر شناس مسيحى l فؤاد جرداق شاعر مسيحى

تهيه و تدوين از مهدي هاشمي l سليمان كتانى اديب مسيحى

ابو ابكر بن ابي قحافه

مرا به خود واگذاريد و از من دست بكشيد من بهترين شما نيستم در حالى كه على ميان شماست .

( أقيلوني لست به خير منكم و على فيكم )

در جاى ديگر مى گويد : على نزديكترين مردم به خدا ، و بهترين فرد از نظر منزلت و بالاترين كس از خدمت فداكارى و مجاهدت است .

عمر ابن خطاب :

ما ، در زمان پيغمبر چنان به على مى نگريستيم كه بر ستارگان نگاه مى كنيم .

و در جاى ديگر مى گويد : اگر على نبود هر آينه عمر هلاك مى شد .

محمد بن ادريس شافعى پيشواى مذهب شافعى :

دوستى على سپر آتش دوزخ است . او امام انسانها وپريان است . او وصى به حق مصطفى و تقسيم كننده بهشت و دوزخ است . . .

در جاى ديگر مى گويد : اگر على معنويت خويش را آنچنان كه بود ظاهر مى كرد همه به او سجده مى كردند .

زمخشرى مفسر بزرگ سنى مذهب

من چه بگويم در باره مردى كه فضايل او را دشمنانش از راه كينه جويى و حسد انكار كردند ، دوستانش از ترس و بيم پنهان داشتند ، باز از اين ميان آن قدر فضيلتهاى وى انتشار يافت كه غرب و شرق را فرا گرفت .

ابن ابي الحديد از دانشمندان بزرگ سنى معتزله

اى على عالم برين و جهان ملكوت ، همان تربت پاكى است كه جثه مقدس تو را در برگرفته است ، اگر آثار حدوث در وجود تو آشكار نگشته بود ،

مى گفتم : تو بخشنده روان كالبدها و گيرنده جان جاندارانى ! اگر عوامل مرگ طبيعى در
وجود تو اثر نگذاشته بود ، مى گفتم : تو روزى ده همگانى ! تويى كه كم و زياد هر
گونه بخواهى مى بخشى

در جاى ديگر مى گويد : چه بگويم در باره مردى كه همه فضيلت ها به او منتهى مى شود و هر مكتب و هر گروهى خود را به او منسوب مى سازد ، آرى اوست رئيس همه فضيلتها . . . .

/ 12