1 ـ به آرزوي روزي كه ما براي نسل نو تفسيرهاي موضوعي كه نيازهاي ويژه آنان را بررسي كند، نوشته باشيم.2 ـ به اميد روزي كه در هرمنطقهاي دانشمندي قصههاي قرآن را براي كودكان و بزرگان ما تحليل كند.3 ـ در انتظار روزي كه تفسير ساده ولي پرمحتوا جزء دروس رسمي مدارس و دانشگاهها شود.4 ـ به اميد روزي كه منابر ما به جاي نقل برخي مطالب ضعيف و... مملوّ از انوار قرآن باشد.5 ـ به اميد روزي كه تفسير را نيز علم بدانيم و اسرار قرآن را كشف كرده و دلها را جذب كنيم.6 ـ به اميد روزي كه از هر طلبهاي بپرسند: چه ميخواني؟ بگويد: تفسير و مكاسب، تفسير و لمعه.7 ـ به اميد آن كه ما كتاب آسماني را بهپا داريم كه آن نيز به پاداشتني است: «ولوانهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل اليهم.»8 ـ به اميد روزي كه بخشي از بودجهها و مدارس و نيروها و درسهاي حوزوي صرف تربيت مفسّر شود.فكر نكنيد كه اين آرزوها محال است. مگر ما پيرو امام خميني قدسسره نيستيم كه رژيم را عوض كرد؟ مگر در ورزشگاه ما فرياد يا حسين بلند نشد؟مگر دهها نماز جماعت در مدارس احياء نشد؟مگر عزاداران حسيني در تاسوعا و عاشورا در خيابانها نماز برگزار نكردند؟مگر آن همه مساجد زيبا در جادهها ساخته نشد؟مگر در جبههها و انتخابات و تحقير استكبار و شركت در مسابقات گوناگون، ندرخشيديم؟ان شاءاللّه در مهجوريّتزدايي از قرآن نيز خواهيم درخشيد، به دو شرط يكي استمداد از خداوند و توسل به اولياي او و ديگري قصد قربت و قلب پاك.انس با قرآن مسير فكرها، اخلاقها، استدلالها، تصميم ها، برخوردها را عوض و ايام فراغت ما را پر ميكند. راستي كه قرآن نور است و جامعه را از ظلمات به نور خود جذب مينمايد. قرآن ذكر است. «نحن نزلنا الذكر» و گروهي كه به قرآن بياعتنايي كنند، گرفتار زندگي تلخ خواهند شد. «و من اعرض عن ذكري فانّ له معيشةً ضنكاً»