در اين جا از باب مقدّمه بايد دانست که راويان حديث از نظر شناخته بودن يا نبودن به دو گروه تقسيم مي شوند: الف- کساني که اوصاف آنان شناخته است. اين گروه خود دو دسته مي شوند: دسته اوّل ـ مُعَدَّل( تعديل شدگان). دسته دوم ـ مجروح (خرده گرفته شدگان). ب- کساني که اوصاف آنان ناشناخته است. چنين راويي را«مجهول» گويند. راويان مجهول خود دو دسته هستند: دسته اوّل- مجهول العين. دسته دوم ـ مجهول الحال يا مستور. بنا به گفته خطيب بغدادي «مجهول العين از ديدگاه محدّثان کسي است که خود به طلب دانش حديث شهرت نيافته و دانشمندان هم او را به اين خصوصيّت معرفي نکرده اند و حديث او نيز جز از طريق يک راوي شناخته نشده است.»[28] روشن است که حديث شناسان روايت مجهول العين را نمي پذيرند. مجهول العين بودنِ راوي هنگامي از ميان مي رود که ببينيم دو تن يا بيشتر از کساني که به دانش نام آور هستند، از او حديث روايت کرده اند. البته تنها روايت آن دو تن موجب اثبات حکم عدالت براي آن فرد نمي شود؛ بلکه باعث مي شود او را در زمره راويان مجهول عدالت براي آن فرد نمي شود؛ بلکه باعث مي شود او را در زمره راويان مجهول الحال يا مستور به شمار آورند. روايت مجهول الحال را نيز نه مي پذيرند و نه رد مي کنند؛ بلکه پذيرش آن به روشن شدن اوصاف راوي موکول مي گردد.[29] پس از اين مقدّمه بايد گفت اين يزيد فارسي فردي«مجهول العين» يا دست کم «مجهول الحال» است. زيرا رجال شناسان از دو نام ياد مي کنند. يکي يزيد بن هرمز. ديگري يزيد فارسي. آنان با يکديگر اختلاف دارند که «آيا يزيد فارسي همان يزيد بن هرمز است يا خير؟». ابن سعد يک بار در ضمن طبقه دوم از تابعان ساکن بصره از يزيد بن هرمز فارسي ياد مي کند و مي نويسد: او از موالي خاندان ابي ذُباب از قبيله دَوْس و در واقعه «حرّه» فرمانده موالي بود[30]و «اگر خدا بخواهد ثقه بود (و کان ثقةً ان شاء الله).[31] همو بار ديگر در رديف طبقه دوم از تابعان اهل مدينه و در زمره موالي و با عنوان «يزيد بن هرمز» از او ياد مي کند و افزون بر آن اطلاعات مي نويسد: «او پس از واقعه حرّه مرد. پسرش عبدالله بن يزيد بن هرمز از فقيهان مدينه به شمار مي آيد. يزيد ثقة و کم روايت بود».[32] بخاري مي نويسد: «يزيد بن هرمز مدني از موالي بني ليث است و از ابي هريره روايت مي کند. علي بن مَديني از زبان عبدالرحمن بن مهدي به من گفت که يزيد فارسي همان ابن هرمز است. او (علي بن مديني) گفت: سخن ابن مهدي را با يحيي بن سعيد قطّان در ميان نهادم. ولي يحيي او را نشناخته و گفت: گويا با فرمانروايانِ [ستم پيشه] همراه بوده است». بخاري در ادامه از يزيد فارسي با عنوان «کاتب عبيدالله بن زياد» ياد مي کند.[33] همو در اثر ديگرش از يزيد فارسي در رديف «ضعفا» نام برده است.[34] ابن حجر عسقلاني که در رجال شناسي دانشمندي تيزبين و نقّاد است، يزيد فارسي را کسي جز يزيد بن هرمز دانسته و در شرح حال «يزيد بن هرمز» پس از آنکه نظر ابن سعد، ابن مَعين، ابوزرعة، زهري و ديگران را در توثيق او نقل مي کند، مي نويسد «ابن ابي حاتم گويد: رجال شناسان اختلاف کرده اند که آيا او همان يزيد فارسي است يا فردي جز اوست؟ [عبدالرحمن] بن مهدي و احمد [بن حنبل] گويند: يزيد فارسي همان پسر هرمز است و يحيي بن سعيد قطّان منکر آن است که آن دو يکي باشند. من از پدرم[ابو حاتم رازي] شنيديم که مي گفت: اين يزيد بن هرمز، يزيد فارسي نيست. او شخص ديگري است. ابن هرمز که پدر عبدالله بن يزيد بن هرمز است از ايراني تباراني بود که با ابوهريره همنيشيني داشته اند و حديث او را مي توان پذيرفت».[35] ابن حجر از آن جهت که اين دو نام را متعلّق به دو فرد جداگانه مي داند، در جاي ديگري از کتاب خود براي يزيد فارسي مَدْخلي مي گشايد و در بيان حال او بروشني مي گويد اين يزيد غير از يزيد بن هرمز است و در ادامه نظر يحيي بن سعيد قطّان را- که پيشتر از نظر خوانندگان گذشت- نقل مي کند. بنا به نقل ابن حجرْ ابو حاتم رازي يزيد فارسي را به گونه اي رقيق و کم رنگ مي ستايد و در تعديل او مي گويد: «لا بأس به».[36]يعني به ظاهر فردي ضعيف نيست.