نمونه اى از دقّت شيعه در نقل و ضبط - بررسی تطبیقی حدیث شیعه و اهل سنت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تطبیقی حدیث شیعه و اهل سنت - نسخه متنی

سید مرتضی عسکری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمونه اى از دقّت شيعه در نقل و ضبط

از جمله علمايى كه در حديث كار كرده اند و من آنها را درك كردم، مرحوم جدّم آقا ميرزا محمد عسكرى تهرانى، خاتمة المحدّثين بود. ايشان شاگرد آقا ميرزا حسن شيرازى و سومين عالم سامرّا بود. آقا ميرزا محمد تهرانى، مستدرك «بحار» نوشته بود كه فقط اجازات آن،پنج مجلّد بود كه مرحوم شيخ آقا بزرگ و مرحوم آقا سيد محسن امين از كتاب اجازات ايشان استفاده كردند. كتاب اجازات «بحار» هم چهار مجلّد است. من بخشهايى از دو روايت اجازه اى را از رو مى خوانم تا ببينيد علماى ما در نقل و ضبط حديث، در گذشته چگونه بودند. اين دو اجازه كه آنها را در جلد اول «القرآن الكريم و روايات المدرستين» از كتاب اجازات «بحارالأنوار» نقل كرده ام، آنجا با خطّ خود مرحوم مجلسى چاپ شده است.

1) در اجازهٌ شيخ فخرالدين محمد، فرزند علاّمه حلّى (م771ق) به شيخ محسن بن مظاهر آمده:

و أجزت له ايضا أن يروى عنّى مصنّفات الشيخ أبى جعفر محمد بن الحسن الطوسى و من ذلك كتاب «تهذيب الأحكام». فإنّى قرأته على والدى درسا بعد درس و تمّت قرائته فى جرجان سنة اثنى عشر و سبع مأة، عنّى عن والدى ثمّ والدى قرأه على والده أبى المظفر يوسف بن على و أجاز له روايته ثمّ يوسف المذكور قرأه على الشيخ معمّر بن هبة اللّه بن نافع الورّاق وأجاز له روايته ثمّ الفقيه معمّر المذكور قرأه على الفقيه أبى جعفر محمد بن شهرآشوب و أجاز له روايته ثم شهرآشوب قرأه على مصنّفه أبى جعفر محمد بن الحسن الطوسى و قرأه جدّى مرة ثانية.

مى بينيد كه شيخ فخرالدين محمد، اين كتاب را از دو طريق (درسا بعد درس) تا برسد به مؤلف، اجازه داده است.

2) يك روايت ديگر، اجازه اى است از مرحوم مجلسى بر كتاب «كافى» كه من آن را در همان كتاب، عينا چاپ كرده ام. اين نسخه از كتاب «كافى» در كتابخانهٌ آستانه قدس رضوى است. من قسمتى از اجازه را برايتان مى خوانم:

بسم اللّه الرحمن الرحيم… وفّقه اللّه تعالى للارتقاء على أعلى مدارج الكمال فى العلم و العمل،… سماعا و تصحيحا و تدقيقا و ضبطا فى مجالس آخرها خامس عشر شهر جمادى الأولى من شهور سنة ثلاث و ثلاثون بعد الألف من الهجرة.

و در جاى ديگر اين اجازه مى گويد:

أنهاه المولى الفاضل البارع الذكى الألمعى، مولانا محمد شفيع التويسركانى، سماعا تصحيحا تدقيقا ضبطا فى مجالس آخرها بعض أيّام شهر ذى القعدة سنة ثلاث و ثمانين بعد الألف من الهجرة.

يعنى همين طور كه كتاب «كافى» را تا هر جا مى خوانده،مجيز براى او (در حاشيه)، اجازه اى مى نوشته است. بعد مى فرمايد:

أجزت له ـ دام تأييده ـ أن يروى عنّى كلّما صحّت لى روايته و اجازته بأسانيدى المتصلة الى أصحاب العصمة…

اجازهٌ روايتى نزد علماى گذشتهٌ ما، مانند اجازهٌ اجتهاد امروز است. اين طور نبوده كه (از جمله مثل خودم كه از شيوخ: مرحوم شيخ آقا بزرگ و مرحوم جدّم، اجازهٌ روايتى دارم و گاهى هم اجازه روايتى مى دهم)،با يك تعبير كلّى بگويند «أجزت له أن يروى عنّى ما صحّت للرواية». نه؛ آنچه درست بر مجيز خوانده شده بود، مى گفت اين را من اجازه دادم (و اجازه ام از طريق فلان و فلان، تا به مؤلّف كتاب مى رسد).

اين، شيوهٌ علماى ما در علم روايت در گذشته بوده است؛ ولى از زمانى كه جدال بين اخبارى ها و اصولى ها پيش آمد، بيشتر كار ما شده است غور و تحقيق در احاديث فقهى. ديگر احاديث را چنان كه شايسته است، روايت نمى كنيم و اجازهٌ روايت نزد ما، آن اجازهٌ روايت سابق نيست.

امّا از آنچه در مكتب خلفا ديده ام، يك مورد را بگويم. در يكى از منابع اهل سنّت آمده بود كه يكى از علمايشان [در خانه اى از اهل علم]، يك بچّهٌ قنداقه اى در گهواره ديد. گفت: «مى ترسم اين بچّه به درس من نرسد! من به اين كودك، اجازه دادم از من روايت كند».[45]

بنابراين، فرق بين حديث در مكتب خلفا و مكتب اهل بيت(ع) بسيار بوده است.

/ 9