اشاره
يك جامعه دينى علوى كه داعيه هدايت افراد را به سمت و سوى ارزشهاى دينى دارد و در پى تحقق مدينه فاضله علوى است، شايسته است كارگزاران چنين نظامى برخوردار از شايستگىهاى علمى و عملى و اخلاقى و صفات حسنه و پسنديده دينى باشند. آيا در يك جامعه دينى شايسته است افراد با هر نوع اعتقاد و گرايش و تفكرى به بدنه نظام رسوخ كرده و داعيه هدايتگرى نسل جوان انقلاب را عهدهدار باشند؟ اگر چنين باشد، هرگز نبايد در جامعه علوى بر انتخاب اصلح و شايستهسالارى تاكيد نمود. آنچه مىخوانيد نيمنگاهى استبه بحث گزينش و معيارهاى آن در نظام علوى از نگاه حضرت علىعليه السلام كه اين روزها در جامعه علمى ما مطرح است. با هم مىخوانيم: معرفت. مقدمه
در دنياى امروز، كه نقش نيروى انسانى در سازمان بيش از پيش چشمگير است، يكى از مسائلى كه فراروى مديران قرار دارد نحوه انتخاب كاركنان است. مسلما در بين خيل مشتاقان كار، آنچه مىتواند از بين آنان، نيروهايى با ويژگىهاى مورد نياز سازمان گزينش كند، مكانيسم ويژهاى است كه از آن به «كارمنديابى» تعبير مىشود. مديريت منابع انسانى، كه بخش مهمى از مسائل و موضوعات مديريت را به خود اختصاص داده، متكفل برنامهريزى دقيق براى نهادينه كردن اين امر است. آنچه همه صاحبنظران بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه هر شغل و منصبى براى هر كسى مناسب نيست و بايد بين شغل و شاغل تناسب و ارتباطى منطقى و وثيق وجود داشته باشد. از اينرو، تامين نيروها و كاركنانى كه مطابق اهداف سازمانى از عهده وظايف محوله خويش به خوبى برآيند و در جهت پيشبرد اهداف و خطمشىهاى سازمان، نقش خود را به نيكى ايفا كنند، يكى از دغدغههاى مهم مديران است. اگر پيچيدگىهاى متنوع امروزى در سازمانها از نظر اتوماسيون، تنوع وظايف، محيط متلاطم و مانند آن مد نظر قرار گيرد، اهميتبرخوردارى از نيروهاى لايق و كاردان دو چندان خواهد شد. هر چند مردم از نظر حقوقى همه برابرند و نيز در پيشگاه الهى هيچكس بر ديگرى برترى ندارد، مگر به تقوا [1] اما همگان در ابراز توانايىهاى خويش يكسان نيستند و به تعبير حضرت علىعليه السلام: «الناس كشجر شرابه واحد و ثمره مختلف»; [2] مردم به مانند درخت هستند كه آبش يكى ولى ميوههايش متفاوت است. همچنين در كلام امام صادقعليه السلام نيز آمدهاست كه «الناس معادن كمعادنالذهبوالفضة»[3]; مردم همچون معادن طلا و نقرهاند. بدينروى، بايد معدنشناس و گوهردان آنان را كشف كند و بنا به استعدادى كه در هر فرد سراغ دارد، او را به كار گيرد. اگر گاهى شنيده مىشود كه برخى مديران از كمبود نيروهاى كاردان و لايق گله دارند، نبايد اين تصور پيش آيد كه قحط الرجال است، بلكه بايد به ضعف آنان در زمينه كشف استعدادها و بهكارگيرى صحيح آنها پى برد. در مقابل، هرگاه جذب و انتخاب نيرو در سازمان به نحو شايستهاى طرحريزى شود، مىتوان اطمينان داد كه سازمان از ناهنجارىهاى رفتارى كاركنان يا نابسامانىهاى بسيار ديگر نخواهد رنجيد; زيرا موفقيت و يا شكست هر سازمانى در وهله نخست، در گرو انتخاب صحيح كاركنانش و در مرحله بعد، منوط به كاركرد اعضاى آن است. از اينرو، بررسى معيارهاى انتخاب كاركنان براى دستيابى به اهداف سازمانى، گام مهمى در نظام جامع مديريت منابع انسانى به شمار مىآيد و در صورت فقدان آن، سازمان ضررهاى مادى و معنوى بسيارى متحمل خواهد گشت. آنچه اين مقال درصدد بررسى آن است معيارهاى گزينش نيروى انسانى براى تصدى مشاغل وبه عبارت ديگر، ملاك و معيار عزل و نصبكاركنان مىباشد. براىبررسى،ابتدا از رهگذر قرآن، اين موضوع بررسى و سپسباعنايتبهبيانات حضرت علىعليه السلامدرنهجالبلاغه و يا ساير متون روايى بحث تكميل گشته كه در اين ميان، نامه حضرت علىعليه السلام به مالك اشتر از جايگاه ويژهاى برخوردار است.[1] - حجرات: 13 [2] - آمدى، غررالحكم، ج 1، ص 96 [3] - محمد بن يعقوب كلينى، فروع كافى، ج 8، ص 177