بیشترلیست موضوعات انحراف مسير خلافت بررسى فرضيهى حل مشكل غيبتبا معجزه فلسفه و علل غيبت كبرا نظر روان شناختانه و جامعه شناختانهى شهيد صدر غيبت كبرا از منظر روايات نتايج روايات فلسفهى غيبت كبرا پيامدهاى روايات غيبت كبرا رفع يك اشكال توضیحاتافزودن یادداشت جدید
3- مفضل فرزند عمر، از امام صادق عليه السلام چنين روايت كرده است: ... واعلموا ان الارض لاتخلو من حجة لله و لكن الله سيعمي خلقه منها بظلمهم و جورهم و اسرافهم على انفسهم...; [25] ... بدانيد كه زمين، از حجتى براى خدا، خالى نمىماند، ولى خداوند او را از چشمان خلق خود دور نگه مىدارد، آن هم به خاطر ستم آنان و اسرافشان بر خودشان... 4- از امام سجاد عليه السلام نيز دربارهى غيبت طولانى امام مهدى عليه السلام چنين روايتشده است: فيطول امدها حتى يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول به، فلا يثبت عليه الا من قوي يقينه و صحت معرفته و لم يجد في نفسه حرجا مما قضينا و سلم لنا اهل البيت; [26] پس دوران آن غيبت، طولانى مىشود تا اين كه بيشتر كسانى كه به اين امر معتقد بودند (و ادعاى ولايت ما را داشتند) بر مىگردند و بر اين امر، كسى پايدار نمىماند، مگر كسى كه يقين او محكم و معرفت او صحيح باشد و در درون خود هيچگونه مشكلى نسبتبه قضاوتهاى ما و دستورهاى ما اهل بيت نداشته باشد و به طور كامل تسليم ما باشد. 5- از امام صادق عليه السلام از اميرمؤمنان على عليه السلام چنين آمده است: وليغيبن عنهم تمييزا لاهل الضلالة حتى يقول الجاهل ما لله في آل محمد من حاجة; [27] به درستى كه از آنان، پنهان خواهد شد و غيبتخواهد كرد تا گمراهان آشكار گردند تا جايى كه بى خردان بگويند: «خدا را در آل محمد حاجتى نيست!» . 6- در روايتى، حسن فرزند محبوب، فرزند ابراهيم كرخى، از امام صادق عليه السلام مىپرسد كه «حضرت على عليه السلام با همهى توانمندىهايى كه داشت، چه گونه ديگران بر او چيره شدند و چنين اجازهاى به آنان داد، در حالى كه مىتوانست در برابر آنان بايستد؟» . امام صادق عليه السلام پاسخ مىدهد كه آيهاى در كتاب خدا مانع او شد. سپس امام، پس از تلاوت آيهى «لو تزيلوا لعذبنا الذين كفروا منهم..» فرمودند: به درستى كه براى خداى عزوجل، وديعتهايى مؤمن در نسلهاى آيندهى كافران وجود دارد، و على عليه السلام آن پدران كافر را به خاطر آن وديعتهاى با ايمان، به قتل نرساند. و همچنين است قائم ما اهل البيت، ظاهر نمىشود مگر آن كه ودايع الهى، آشكار شوند و به دنيا بيايند. [28] 7- عبدالعظيم حسنى از امام جواد عليه السلام و او از اميرالمؤمنين عليه السلام چنين نقل كرده است: ان القائم منا اذا قام لم يكن لاحد في عنقه بيعة فلذالك تخفى ولادته و يغيب شخصه; [29] به درستى كه قائم از ما - هر گاه قيام كند - بيعت هيچ كس را برگردن نداشته باشد و مديون هيچ كس نباشد. به همين دليل، تولد او پنهان مىشود و شخص او غايب مىگردد. 8- امام صادق عليه السلام دربارهى جريان سنتهاى انبياى گذشته در مورد حضرت مهدى عليه السلام چنين فرموده است: ان الله عزوجل ابى الا ان يجري فيه سنن الانبياء عليهم السلام في غيباتهم، و انه لابد - يا سدير! - من استيفاء مدة غيباتهم..; [30] به درستى كه خداى عزوجل، از ظهور مىپرهيزد مگر اين كه، جارى كند سنت انبيا را در غيبتهايشان، در مورد حضرت مهدى اى سدير! حتما بايد تمام مدت غيبتهاى انبيا را سپرى كند. 9- از امام محمد باقر عليه السلام چنين روايتشده است: ان الله اذا كره لنا جوار قوم نزعنا من بين اظهرهم; [31] به درستى كه خداوند، هر گاه مجاورت قومى و جمعى را براى ما دوست نداشته باشد، ما را از آنان مىگيرد، و آنان را از وجود ما محروم مىكند. 10- ابوخالد كابلى از امام باقر عليه السلام نامگذارى حضرت قائم را مىخواهد تا او را با نام بشناسد. امام مىفرمايد: اى پدر خالد! از چيزى پرسيدى كه فرزندان فاطمه، هر آينه آن را بدانند، بر قطعه قطعه كردن آن، حرص خواهند ورزيد. [32] 11- محمد، فرزند نعمان، از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه: واقرب ما يكون [العباد] الى الله عزوجل و ارضى ما يكون عنه اذا افتقدوا حجة الله فلم يظهر لهم و حجب عنهم، لم يعلموا بمكانه و هم في ذالك يعلمون انه لم تبطل حجج الله ولابيناته، فعندها فليتوقعوا الفرج صباحا و مساءا; [33] نزديكترين حالتى كه (بندگان) به خداى عزوجل مىتوانند داشته باشند، زمانى است كه حجتخدا را از دست داده باشند و براى آنان ظاهر نباشد و آنان از او محروم باشند در حالى كه مىدانند كه او وجود دارد و حجتخدا بر آنان تمام باشد. در چنين زمانى، بايد منتظر فرج و فراخى در هر صبح و شام باشند. 12- از امام باقر عليه السلام چنين آمده است: حتى اذا اشرتم باصابعكم و ملتم بحواجبكم غيب الله عنكم نجمكم...; [34] تا زمانى كه با انگشتان خود اشاره نموده و با ابروهاى خود علامت داديد، و اسرار ما را فاش كرديد، خداوند، ستارهى [هدايت] شما را از شما دريغ كرده و او را غايب مىگرداند. 13- امام صادق عليه السلام در روايت عبدالله فرزند فضل هاشمى، چنين فرمودهاند: «ان لصاحب هذا الامر غيبة لابد منها، يرتاب فيها كل مبطل» . فقلت له: «و لم جعلت فداك؟» . قال: «لامر لم يؤذن لنا في كشفه لكم.» . قلت: «فما وجه الحكمة في غيبته؟» . قال: «وجه الحكمة في غيبته وجه الحكمة في غيبات من تقدم من حجج الله تعالى ذكره. ان وجه الحكمة في ذالك لاينكشف الا بعد ظهوره كما لم ينكشف وجه الحكمة فيما اتاة الخضر عليه السلام الا بعد افتراقهما. يابن الفضل! ان هذا الامر من امر الله، و سر من اسرار الله، و غيب من غيب الله.» . [35] «به درستى كه براى صاحب اين امر، غيبتى حتمى است كه هر انسان ناخالص و اهل باطل، در آن شك خواهد كرد.» . گفتم: «چرا؟ فدايت گردم!» . فرمود: «به سبب امرى كه اجازهى كشف آن براى شما، به ما داده نشده است.» . پرسيدم: «پس حكمت غيبت چيست؟» . فرمود: «همان حكمتى كه غيبتهاى ساير انبيا دارا بود. به درستى كه حكمت آن، كشف نخواهد شد، مگر پس از ظهور او، همان طور كه حكمت كار خضر عليه السلام براى موسى روشن نشد، مگر زمانى كه از هم جدا شدند. اى فرزند فضل! به درستى كه اين امر، از آن خدا است و سرى از اسرار خدا و غيبى از غيبهاى او است.» [25] ) بحارالانوار، ج 51، ص 112- 113. [26] ) بحارالانوار، ج 51، ص 134. [27] ) بحارالانوار، ج 51، ص 112. [28] ) علل الشرايع، ص 147. [29] ) بحارالانوار، ج 51، ص 109- 110. [30] ) بحارالانوار، ج 51، ص 142- 143. [31] ) بحارالانوار، ج 52، ص 90. [32] ) بحارالانوار، ج 52، ص 98. [33] ) بحارالانوار، ج 52، ص 95. [34] ) بحارالانوار، ج 51، ص 138. [35] ) كمال الدين، ص 481.