تحليل سوم
1- اصلاحات مورد نظر در روز موعود، اصلاحاتى برخاسته از رسالت عظيم و جهانى اسلام است. 2- چنين اصلاحاتى بزرگ و مكتبى، نيازمند رهبرى است كه به منابع اوليهى اسلام، دسترسى داشته و به آنها بسيار نزديك باشد و پيرايههاى حاصل بر پيكر اسلام، ميان او و اسلام راستين، فاصلهاى به وجود نياورده باشد. 3- شخصيت او، بايد از تمام پيرايههاى حاصل در طول قرنهاى پى در پى، پيراسته باشد. شخصيت او، شخصيتى كاملا مستقل، و از اسلام راستين، پر بار و غنى باشد، تا اين كه بتواند اسلام راستين را دوباره زنده كند و سنت واقعى محمدى را احيا كند. 4- افرادى كه در پرتو تمدنهاى فعلى به دنيا مىآيند و بزرگ مىشوند، تحت تاثير اين تمدنها قرار مىگيرند و رسوبات اين تمدنها، بر آنان تاثير منفى خواهد گذاشت، و در عمل، آثار منفى اين رسوبات بر جاى خواهد ماند. 5- يگانه عاملى كه رهايى او را از اين رسوبات تضمين مىكند، آن است كه زادهى اين تمدنها نباشد، بلكه متولد تمدنى باشد كه خواهان مطرح شدن آن باشد. [16] از اين منظر روان شناختى و جامعه شناختى - اگر از عنصر وحى و غيب چشم پوشى كنيم - به سادگى مىفهميم كه مهدى موعود، بايد حضورى ممتد و طولانى و همراه با كليهى تمدنهاى پس از صدر اسلام داشته باشد، و كافى نيست كه در همان عصر آخرين انقلاب جهانى، متولد شده باشد، بلكه معاصرت و همراهى واقعى او با تمام تمدنهاى مطرح شده، چه تمدنهاى گذشته و چه تمدنهاى معاصر، الزامى است. بنابراين، حضورى كه همزاد غيبت و استتار بوده، بسيار طولانى و ممتد خواهد بود، به گونهاى كه تمام تمدنهاى بزرگ را ناكام و كوچك ببيند تا بتواند با تصميمى قاطع و ارادهاى عظيم و جدى، بزرگترين تمدن بشرى غير الهى را ريشهكن كند و اسلام ناب محمدى را آن طور كه بايد و شايد، در سراسر گيتى مستقر گرداند و تمام بشريت را به سر منزل مقصود برساند.[16] ) همان، ص 88.