راز زدایی از پیام متن هرمنوتیک بولتمان و گستره راز زدایی در تفسیر متون دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راز زدایی از پیام متن هرمنوتیک بولتمان و گستره راز زدایی در تفسیر متون دینی - نسخه متنی

علیرضا قائمی نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به نظر بولتمان فاصله‏گيري متون ديني از گفتار مشكلي را براي بشر نوين به بار آورده است. عهد جديد براي مخاطبان شفاهي خاصي بوده و آن مخاطبان جهان‏بيني خاصي داشته‏اند. مخاطب امروزي عهد جديد، يعني بشر نوين جهان‏بيني ديگري دارد و به كلي از جهان‏بيني مخاطبان شفاهي عهد جديد دست شسته است. جهان‏بيني خاص مخاطبان شفاهي جزو مختصات فكري آنان بوده است و بشر نوين مختصات فكري جديدي دارد. بنابراين، تفسير عهد جديد بايد به گونه‏اي باشد كه آن را از مختصات فكري قديمي به مختصات فكري بشر نوين انتقال دهد، چرا كه اين دو نوع مختصات با يكديگر همخواني ندارند.

ناهمخواني جهان‏بيني اسطوره‏اي با جهان‏بيني علمي نوين: بولتمان در ابتداي مقاله مشهورش، «عهد جديد و اسطوره‏شناسي»، به طرز بديعي به شرح اين ناهمخواني همت گمارده است. به نظر او، در عهد جديد باورهايي به چشم مي‏خورند كه امروزه نه تنها علما و دانشمندان آنها را نمي‏پذيرند، بلكه باور به آنها را غير معقول مي‏دانند. پيام مسيحيت در عهد جديد در قالب «دستگاه جهانشناختي»14 آمده است، كه انسان جديد ديگر آن را نمي‏پذيرد و به جاي آن دستگاه ديگري را پيش كشيده است. او جهان‏شناسي عهد جديد را «جهان‏بيني اسطوره‏اي»15 و جهان شناسي انسان جديد را «جهان‏بيني نوين علمي»16 مي نامد.17 جهان‏شناسي عهد جديد اسطوره‏اي است و بر طبق آن جهان ساختاري سه طبقه دارد كه زمين در مركز آن، بهشت در بالا و دوزخ در پايين است. بهشت منزلگاه خدا و موجودات ملكوتي و دوزخ محل درد و عذاب است. در اين جهان‏شناسي زمين صرفا صحنه حوادث طبيعي و روزمره نيست، بلكه از يك سو، صحنه فعاليت خدا و ملائكه، و از سوي ديگر، صحنه فعاليت ابليس و شياطين است. نيروهاي فوق طبيعي در امور طبيعي و در تفكر انسان و اراده و افعالش دخالت مي‏كنند. زندگي اين مخلوق الهي معركه نزاع خدا و شيطان است. گاهي ارواح خبيثه و شياطين، و گاهي نيز خدا ، او را به تصرف خود در مي‏آورد.18
بولتمان در مقاله «درباره مسأله اسطوره زدايي» درباره اسطوره توضيحاتي داده است. او اسطوره را به معنايي به كار مي‏برد كه معمولاً در علوم ديني و تاريخ به كار مي‏رود. اسطوره حادثه‏اي است كه در آن نيروهاي فراطبيعي و فراانساني فعاليت دارند، تفكر اسطوره‏اي در مقابل تفكر علمي قرار دارد و بر طبق آن، جهان و حوادث آن نسبت به دخالت نيروهاي فراطبيعي گشوده و باز19 هستند. به همين دليل تفكر اسطوره‏اي از ديدگاه تفكر علمي مملو از خلأها و شكاف‏هاي پرنشدني است، چرا كه در تفكر علمي، بر خلاف تفكر اسطوره‏اي، جهان نسبت به دخالت نيروهاي فراطبيعي، بسته20 است. در تفكر اسطوره‏اي نه تنها جهان، بلكه حيات شخصي انسان‏ها نيز صحنه فعاليت نيروهاي فراطبيعي است.21
تفكر اسطوره‏اي همانند تفكر علمي عينيت بخش22 است و همين امر موجب مي‏شود كه مراد واقعي از اسطوره، مستور و پنهان بماند. اسطوره به گونه‏اي سخن مي‏گويد كه جهان و حيات بشر را پر از معماها و رازها نشان مي‏دهد، درباره دخالت خدا و نيروهاي فراطبيعي كه وابسته به آنها هستيم، در طبيعت تصاويري جامع به دست مي‏دهد. به گونه‏اي سخن مي‏گويد كه واقعا مكاني بالاتر از زمين از لحاظ مكاني وجود دارد كه نيروهاي فراطبيعي در آنجا اقامت دارند و پايين‏تر از آن مكاني هست كه دوزخ در آن قرار دارد. همچنين، اسطوره به شيوه‏اي نارسا و ناقص درباره نيروهاي فوق طبيعي سخن مي‏گويد كه آنها را مانند نيروهاي طبيعي و در رديف آنها قرار مي‏دهد. به عنوان نمونه، وقتي معجزه‏اي را بيان مي‏كند، به اين شيوه سخن مي‏گويد كه موجود فراطبيعي ناگهان در زنجيره علت‏هاي طبيعي در مي‏آيد و موجب وقوع حادثه‏اي مي‏شود. و يا درباره خدا به شيوه‏اي بحث مي‏كند كه گويي از يك انسان سخن مي‏گويد.23 اين گونه امور را نمي‏توان مقصود و مراد اصلي اسطوره دانست، و چنانكه گفتيم جهان‏بيني علمي نوين آنها را نمي‏پذيرد. اسطوره زدايي نيز روشي براي رسيدن به مراد اصلي اسطوره است.

اسطوره‏زدايي و راز زدايي: در اسطوره ميان حجاب‏ها و گوهر بايد فرق گذاشت. گوهر همان مراد اصلي است كه حجاب‏هايي مانند عينيت بخشي و سخن گفتن به شيوه‏اي نارسا، آن را در بر گرفته است. اسطوره‏زدايي برگرفتن و كنار زدن اين حجاب‏ها براي رسيدن به آن گوهر است؛ يعني رسيدن به پيام متن است. مراد اصلي اسطوره، سخن گفتن از وجود انسان است به نحوي كه بر پايه امور فراطبيعي استوار گشته و به آنها مقيد شده است. در حقيقت، اسطوره‏زدايي اقدامي سلبي ايجابي را در بر دارد. در نگاه نخست، اسطوره‏زدايي اقدامي كاملاً سلبي است كه مي‏خواهد لباس اسطوره‏اي را از تن پيام مسيحيت كنار نهد. اين روش ما را از جهان‏بيني اسطوره‏اي، كه پيام در قالب آن بيان شده، آگاه مي‏سازد و مانع منحرف شدن توجه ما از پيام و مقصود اصلي اسطوره به اين جهان‏بيني و لباس اسطوره‏اي مي‏شود. اما در نگاهي ديگر، اسطوره‏زدايي اقدامي ايجابي نيز هست. اين روش با كنار نهادن حجاب اسطوره به پايان نمي‏رسد، بلكه با كنار نهادن اين حجاب، پيام اسطوره و مقصود اصلي آن نيز برملا مي‏شود و اين جنبه ايجابي اسطوره‏زدايي است. از اين لحاظ، اسطوره‏زدايي تفسير وجودي است؛ به اين معنا كه از مقصود و مراد اصلي اسطوره كه سخني درباره وجود انسان است، پرده بر مي‏دارد.24
پوسته و حجاب‏هاي اسطوره‏اي در حقيقت موجب شده كه پيام و مراد اصلي رازآلود شود و از اين رو، اسطوره زدايي با راز زدايي همراه است، ولي تفاوت اندكي نيز با آن دارد. راز تفاوت را بايد در تفكيك جنبه سلبي اسطوره‏زدايي از جنبه ايجابي آن جست. با كنار نهادن پوسته و حجاب‏هاي اسطوره‏اي كه در كاركرد سلبي، اسطوره‏زدايي صورت مي‏گيرد و راز آلود بودن پيام نيز زدوده مي‏شود، و در واقع جنبه سلبي با راز زدايي همراه است. ليكن اسطوره‏زدايي گامي فراتر از راز زدايي مي‏رود و به تفسير وجودي نيز مي‏پردازد. به عبارت ديگر، اسطوره‏زدايي هم پرده كاذب را از پيام اصلي بر مي‏دارد و هم به تفسير وجودي آن مي‏پردازد و براي فهم عميق آن تلاش مي‏كند. اما راز زدايي تنها در كاركرد سلبي صورت مي‏گيرد.

/ 8