راز زدایی از پیام متن هرمنوتیک بولتمان و گستره راز زدایی در تفسیر متون دینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راز زدایی از پیام متن هرمنوتیک بولتمان و گستره راز زدایی در تفسیر متون دینی - نسخه متنی

علیرضا قائمی نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دور فهم و ايمان در اسطوره‏زدايي: هنگاميكه مفسر با زبان اسطوره‏اي مواجه مي‏شود، مي‏داند كه حجاب اسطوره‏اي كاذب و ناخوشايند است، و بايد به دنبال مراد اصلي آن بگردد. جستجوي مفسر براي فهم، به خاطر ايمان او به متن صورت مي‏گيرد. در اين مورد دور هرمنوتيكي ظاهر مي‏شود؛ مفسر براي اينكه بفهمد، بايد ايمان بياورد، در صورتي كه فهم پيام براي ايمان آوردن ضروري است. بيان دور اين است كه مفسر مي‏خواهد آنچه را كه متن مي‏گويد، بفهمد و براي اينكه بفهمد، بايد به آنچه كه متن مي‏گويد ايمان داشته باشد، اما آنچه كه متن مي‏گويد در جايي غير از متن نيامده است. بنابراين، براي اينكه به سخن متن ايمان بياورد آن را نخست بايد بفهمد.25
بولتمان در اين سخن تا حدي با «كارل بارت karl Barth» وفاق دارد. به قول بارت: «فهم در سيطره متعلق ايمان است». بولتمان نيز به تقدم متعلق ايمان بر فهم اذعان دارد، ولي تفاوت او با بارت در اين است كه مي‏گويد اين تقدم در مرحله تفسير و فهم متن، تنها به اين صورت تحقق مي‏يابد كه براي فهم بايد ايمان بياوريم و متعلق ايمان نيز از طريق فهم متن به دست مي‏آيد و دور هرمنوتيكي در واقع ميان فهم و ايمان در كار است.26
عناصر جهان‏شناسي اسطوره‏اي: بر طبق توصيفي كه بولتمان از جهان‏شناسي اسطوره‏اي ارائه مي‏دهد اين جهان‏شناسي مجموعه‏اي از باورها است كه يا بايد همه را پذيرفت و يا همه را كنار نهاد. ليكن علوم نوين بر شق اخير مهر تأييد مي‏نهند. ما در جهان‏بيني عهد جديد چهار عنصر متمايز را تشخيص مي‏دهيم، كه چنين جهان‏شناسي را پديد آورده‏اند، و در جهان‏شناسي نوين مقبول نيستند. اين عناصر عبارتند از: جهان سه طبقه، مفهوم خاصي از عليت كه در معجزات عهد جديد به چشم مي‏خورد، دخالت رواني و آخرت شناسي.27
پيش از آن كه به توضيح اين عناصر بپردازم بايد به نقشي كه مفهوم جهان‏شناسي اسطوره‏اي در انديشه بولتمان دارد، اشاره كنم. كاركرد اين مفهوم در هرمنوتيك بولتمان اين است كه او را در اين نكته ياري مي‏رساند كه باورهاي عهد جديد را به صورت يك دو شقي «اين ... يا آن...» مطرح كند. بسياري از مسيحيان امروزه بر اين باورند كه برخي از باورهاي پولس مثلاً قابل قبول نيست، اما امروزه برخي از آنها را بدون هيچ تجديد نظري بايد پذيرفت.

آنها برخي از باورهاي عهد جديد راطرد مي‏كنند و برخي ديگر را مي‏پذيرند. مثلاً مي‏گويند اين باور را كه حضرت عيسي پسر خداست و به خاطر گناهان ما به صليب كشيده شد و بعد از مرگ زنده شد و غيره را بايد بي‏هيچ چون و چرايي پذيرفت. بولتمان در مقابل مي‏گويد كه ما نمي‏توانيم در مورد باورهاي عهد جديد گزينشي عمل كنيم، يعني برخي را انتخاب كنيم و آنها را با تبصره و بر حسب مورد صحيح بدانيم.

رويكرد گزينشي و تبصره‏اي (موردي) ad hocنسبت به عهد جديد امكان‏پذير نيست. زيرا بر طبق جهان‏بيني عهد جديد اين باورها از يكديگر مستقل نيستند، بلكه در بُن و اساس آنها دستگاهي عام از باورها، راجع به جهان قرار دارد. هر يك از باورهاي خاص در عهد جديد به گونه‏اي ضرورت منطقي، مستلزم اين دستگاه هستند. اگر از اين دستگاه چشم بپوشيم بايد آن باورها را نيز كنار بگذاريم. بنابراين، با يك دو شقي مواجه هستيم، يا بايد همه اين باورها را با دستگاهي كه در بُن آنها قرار دارد يك جا بپذيريم و يا همه را كنار بگذاريم.28 لذا او مي‏گويد:

«ما نمي‏توانيم پيام بشارت را با انتخاب برخي از بخش‏هاي آن و كنار نهادن ديگر بخش‏ها نجات دهيم... نگرش اسطوره‏اي را به صورت كامل يا بايد بپذيريم و يا رد كنيم.»29
با كنار نهادن اين جهان‏شناسي با باورهاي خاص، تفسير وجودي ضروري مي‏نمايد، جهان شناسي اسطوره‏اي امر عرضي است. مخاطبان تاريخي عهد جديد به اين جهان‏شناسي باور داشتند. از اين رو، پيام در قالب اين جهان‏شناسي براي آنها بيان شده است. ولي انسان جديد اين جهان‏شناسي را نمي‏تواند بپذيرد. بنابراين، تنها راهي كه براي رسيدن به پيام متن وجود دارد، تفسير وجودي است. بولتمان در اين نكته تحت تاثير اگزيستانسياليسم هايدگر است و ميان اگزيستانسياليسم و جهان‏بيني اسطوره‏اي تعارضي مي‏يابد. رفع تعارض بدين‏گونه امكان‏پذير است كه صورت اسطوره‏اي؛ يعني جهان‏شناسي اسطوره‏اي را طرد كنيم و معناي اصلي عهد جديد را به دست بياوريم، معنايي كه پس از طرد جهان‏شناسي اسطوره‏اي بر جاي مي‏ماند، معناي باقيمانده فهمي از خويشتن است كه در پيام آمده است و هدف از تفسير وجودي رسيدن به چنين فهمي است. ايمان بايد از چنگال هر نوع جهان‏بيني كه به زبان عيني بيان شده، رها شود، خواه اين جهان‏بيني اسطوره‏اي باشد و خواه علمي. تعارض ميان جهان‏بيني اسطوره‏اي و تفسير وجودي، دليل بر اين است كه ايمان هنوز بر حسب واژگان در خور، بيان نشده است.30
اينك به بحث در مورد هر يك از عناصر جهان‏شناسي اسطوره‏اي مي‏پردازيم:

1 ـ جهان سه طبقه: يكي از عناصر جهان‏شناسي اسطوره‏اي كه در بُن باورهاي خاص عهد جديد قرار دارد؛ جهان سه طبقه است. به نظر بولتمان پشتوانه هر باور سنتي به بهشت و دوباره زنده شدن مردگان، اين فرض است كه جهان ساختاري سه طبقه دارد. اعتقاد به صعود ارواح به بهشت و يا سقوط آنها به جهنم و نيز باور به اينكه پسر انسان Son of Man سوار بر ابرها از ملكوت مي‏آيد و مردگان برمي‏خيزند. بر پايه چنين فرضي استوار شده‏اند.31
در مورد اينكه آيا واقعا نويسندگان عهد جديد به چنين جهاني اعتقاد داشتند يا خير، وفاق وجود ندارد. ولي اين پرسش مطرح مي‏شود كه آيا سخن بولتمان صحيح است كه اگر به جهان سه طبقه باور نداشته باشيم، باور به بهشت و زنده شدن مردگان امكانپذير نخواهد بود؟
در نظر او اين جهان‏بيني اسطوره‏اي ما را ملزم مي‏كند كه يكي از دو شق را بپذيريم؛ يا به جهان سه طبقه باور داشته باشيم و يا به تفسير وجودي كه عيني بودن زبان اسطوره و در نتيجه، باور به بهشت و زنده شدن مردگان را كنار مي‏گذارد، روي بياوريم. بولتمان به وضوح باور به زنده شدن مردگان را با چگونگي وقوع آن يكي مي‏گيرد.(چگونگي وقوع ظاهرا در رساله اول پولس به تسالونيكيان آمده است).

ولي مي‏توان باور به زنده شدن مردگان را بدون التزام به چگونگي وقوع آن پذيرفت و در خود عهد جديد، چندان التزامي به اين چگونگي وجود ندارد.

باور به زنده شدن آن قدر انعطاف‏پذير است كه با باور به وجود جهاني بدون سه طبقه همخوان باشد و با باور نوين درباره جهان؛ يعني جهاني در حال گسترش از هر جهت سازگار است.32

/ 8