علیت از نگاه اشاعره، مکتب تفکیک و حکمت متعالیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علیت از نگاه اشاعره، مکتب تفکیک و حکمت متعالیه - نسخه متنی

سیدخلیل علاقه بند حسینی طوسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صاحب مواقف بعد از بيان نظر معتزله كه به توليد باور دارند يعنى از نظر و استدلال كه فعل مباشرى عبد است فعل ديگرى كه همان علم يا نتيجه استدلال باشد توليد مى شود مى نويسد: خود معتزله در مورد يادآورى نظر و استدلال بر اين باورند كه نتيجه و علم توليد نمى شود. ما مى گوييم نظر ابتدايى و غيرمعاد را با نظر و استدلال تذكّر و معاد قياس مى كنيم و نتيجه مى گيريم كه هيچ نوع استدلال و نظرى مستلزم علم و نتيجه نيست.

آن گاه به بيان قول حكما مى پردازد و مى گويد: از نظر حكما (حكماى مشاء) مبدأ فيض كه تمامى حوادث به او مستندند فاعلى موجَب و عام الفيض است كه حصول فيض او متوقّف بر حصول استعدادى خاص در قابل است و نظر و استعداد معدّ ذهن است و هرگاه ذهن واجد نظر و استدلال شد آمادگى كسب فيض از سوى دائم الفيض را مى يابد و حق تعالى افاضه علم و نتيجه مى كند و به اعتقاد حكما اين افاضه هرگاه كه ذهن واجد قابليّت شد از سوى حق متعال ضرورى و واجب است به ضرورت عقلى كه البته اين از قاعده فلسفى: (الشئ ما لم يجب لم يوجد) ناشى مى شود. هرگاه كه علّت تامّه محقّق شد معلول ناگزير محقّق مى شود.

در پاسخ بدين عقيده اشاعره و ازجمله ايجى مى گويند:

(هيچ چيز بر خداوند واجب نيست و اصولاً خداوند قادر در تحت هيچ ضرورت و وجوبى حتّى ضرورت عقلى قرار نمى گيرد.)33

اگر قرار باشد نتيجه در قضيه اى ناگزير در پيِ مقدّمات حاصل شود لازم مى آيد خداوند متعال موجب شود; يعنى در تحت ضرورت و ايجاب قرار گيرد. از نظر ما نتيجه در پى مقدّمات در صورتى خواهدآمد كه خداوند اراده كرده باشد و خداوند نتيجه را در پى مقدّمات خلق مى كند و از آن جا كه عادت خداوند بر اين جارى شده است كه هميشه نتيجه اى خاص در پى مقدّماتى خاص خلق فرمايد انسانهاى قاصر از درك حقيقت و واقعيّت گمان كرده اند كه نتيجه معلول مقدّمات است. از نظر ما چنانچه مقدّماتى معلول خداوند متعال است نتيجه نيز مخلوق و معلول اوست.

ميرزا همانند شيخ ابوالحسن اشعرى از الهيات آغاز مى كند. شيخ مبانى طبيعت شناسى و طرح نظريه جوهر فرد خود و همچنين مبانى انسان شناسى و طرح نظريه كسب را از مبانى خود در الهيات نتيجه مى گيرد. او ابتدا ذات و صفات الهى

را آن گونه كه مى پسندند معرّفى مى كند. يعنى خداوند واحدِ قادرى كه هيچ ضرورت و قاعده ضروريّه عقلى نمى تواند آن را تحديد كند. وى با ارائه الهيات خاصّ خود به سراغ تفسير جهان طبيعت و انسان و رابطه آن دو با آفريدگارشان مى رود. ميرزا نيز از الهيات آغاز مى كند.او ابتدا به شناخت انسان از خداوند آغاز مى كند و مى نويسد: شناخت انسانى دو گونه است: بسيط و مركّب. شناخت بسيط معرفتى پيشين است كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است. معرفت تركيبى معرفت پسين است كه از راه تسليم و موت اختيارى حاصل مى شود و پرارزش ترين معرفت است كه تا انسان ترك علايق و مواقع نكند معرفت تركيبى ميسور نخواهد شد.

از نظر ميرزا معرفت بسيط يا فطرى اصل و اساس شريعت است:

(اساس شريعة الاسلام من بدو دعوات صاحبه الى ختمها من دون اختلاف و تبدل انما هو على المعرفة الفطرية.)34

با اين وصف معرفت اكتسابى و استدلالى از نظر وى به كلّى تخطئه شده است و در اصل تعليم و تعلّم نقش آگاه كنندگى دارند و يادآورى به شمار مى آيند و يادگيرى نيستند.

/ 35