بیشترلیست موضوعات علّيت از نگاه اشاعره مكتب تفكيك و حكمت متعاليه علّيت از منظر اشاعره معرفت شناسى جبر و اختيار توضیحاتافزودن یادداشت جدید
وى قول حكماى مشاء و اماميّه را اين گونه بيان مى كند:(ان الاشياء فى قبول الوجود من المبدء المتعالى متفاوتة فبعضها لا تقبل الوجود الا بعد وجود الاخر كالعرض الذى لا يمكن وجوده الا بعد وجود الجوهر فقدرته على غاية الكمال يفيض الوجود على الممكنات على ترتيب و نظام و بحسب قابلياتها المتفاوته بحسب الامكانات فبعضها صادرة عنه بلا سبب و بعضها بسبب واحد او اسباب كثيرة فلا يدخل مثل ذلك فى الوجود الا بعد سبق امور هى اسباب وجوده و هو مسبب الاسباب من غيرمسبب و ليس ذلك النقصان فى القدرة بل النقصان فى القابلية و كيف يتوهم النقصان و الاحتياج مع ان السبب المتوسط ايضا صادرة عنه….)52برابر نظام طولى علّى و معلولى برخى از معلولها بدون ميانجى و واسطه به علّت خود پيوند خورده اند و برخى با واسطه. در اين سلسله طولى چنانچه وجود بسيارى از معلولها به واسطه يا وسايطى به حق متعال مستندند فعل انسانى نيز به واسطه هايى به حق تعالى مربوط است كه البته يكى از واسطه ها فاعل مباشر آن; يعنى انسان است و استناد معلول به علّت باواسطه موجب نقصان علّت نيست. علوّ درجه و شدّت كمال وجودى علّت موجب وجود وسايطى در فيض است و اين به خاطر نقص در قابل است نه فاعل. فعل انسانى همان گونه به فاعل مباشر مستند است به علت علتها كه وجود واجب حق تعالى است نيز مستند است. منتهى استناد يك فعل به دو علّت و فاعل به دو اعتبار حقيقت و مجاز است. استناد او به علّت بى واسطه به طور حقيقى و به علّت با واسطه به طور مجاز است. دو علت بر يك معلول آن گاه محال است كه دو علّت در عرض يكديگر و يا به يك اسناد باشد.آخوند ملاّصدرا پس از نقل قول حكماى مشاء و اماميّه مى گويد:(و انت تعلم ان هذا المذهب احسن من الاولين (اشاعره و معتزله) و اسلم من الافات واصح عند ذوى البصائرالنافذة فى حقائق المعارف….)53مرحوم حاجى سبزوارى فرق بين قول علماى پيشين اماميّه و معتزله را در اين مى داند كه معتزله معلول را تنها در گاه پيدايش محتاج علّت مى دانند به خلاف علماى اماميّه و حكما كه چه در گاه پيدايش و چه براى پاييدن و ماندن معلول (فعل اختيارى) را مستند به علّت و علّت علّتها مى دانند.(لان المعلول لا يحتاج الى العلة فى البقاء عند المعتزلة بخلافه عند المحقق.)54ملاّصدرا تفسير بالا را از حديث (لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين) تفسيرى كامل نمى داند. نزد آخوند از نظر اهل الله و راسخان در علم موجودات عالم با وجود جدايى ذاتى و صفاتى آنها و ترتّب برخى بر برخى ديگر از حيث نزديكى و دورى از حق تعالى در يك حقيقت الهى در بر دارنده همه حقايق و كمالها گرد آمده اند. نه به اين معني§ كه مركّب از مجموع حقايق شئ واحدى به نام حق سبحانه باشد چه جناب مقدّس الهى از هرگونه كثرت و تركيبى دور است بلكه بدين معني§ كه حقيقت نور الهى در عين بساطت واحديّت ذاتى در جميع اقطاب زمين و آسمان نافذ و سارى است به گونه اى كه هيچ ذرّه اى از ذرات اكوان وجودى عالِم نيست مگر اين كه نورالانوار محيط و قاهر بر آن است: (و هوالذى فى السماء اله و فى الارض اله.)