بیشترلیست موضوعات راز اين تفاوت چيست؟ پرسش اول پرسش دوم اشكال و پاسخى از غزالى نظرى به قاعده ى حكم الامثال توضیحاتافزودن یادداشت جدید دكتر احمد بهشتى قبل از آن كه در باره ى سير از كلى به جزيى يا قياس منطقى سخن بگوييم، جا دارد كه درباره ى تفاوت تجربه و استقرا، بحثى داشته باشيم; چرا كه ممكن است كسى توهم كند كه اينها با يكديگر فرقى ندارند. حال آن كه علماى منطق ميان آنها فرق مى گذارند. آنان معتقدند كه استقرا اگر غير تام باشد افاده ى ظن و گمان مى كند; ولى تجربه هر چند فراگير و تام نباشد مفيد يقين است.
راز اين تفاوت چيست؟
شيخ الرئيس مى گويد: «واما التجربة فانها غير الاستقراء» (1) تجربه غير از استقراست. آنگاه به توضيح و ذكر مثال پرداخته و گفته است: تجربه مانند حكم ماست به اين كه سقمونيا مسهل صفراست. چرا كه هرگاه اين تجربه چند بار تكرار شود، احتمال اتفاقى بودن آن، زايل مى گردد. به خاطر تكرار و از ميان رفتن احتمال اتفاقى بودن است كه ذهن حكم مى كند كه خاصيت سقمونيا ازاله ى صفراست. (2) از دو حال بيرون نيست: يا ازاله صفرا عرض لازم و ذاتى سقمونياست و يا عرض مفارق و غريب آن. در صورت اول، لزومى ندارد كه همواره پاسخ تجربه مثبت باشد. بلكه گاهى پاسخ، مثبت و گاهى منفى است. در اين صورت، معلوم مى شود كه سقمونيا سبت به ازاله صفرا، اقتضاى ذاتى ندارد. بلكه اقتضاى ذاتى از آن چيز ديگرى بوده كه هرگاه با سقمونيا همراه شده، صفرا را زايل كرده و هرگاه همراه نشده، اثر هم پديد نيامده است. اما در صورت دوم، همواره پاسخ، مثبت است و اگر احيانا پاسخ منفى باشد، قصور از ناحيه ى سقمونيا نيست. بلكه سقمونيا همواره نسبت به ازاله صفرا ذاتا مقتضى است. گيرم تاثير آن، منوط است به عدم مانع و ما مى دانيم كه تا مقتضى، موجود و مانع، مفقود نباشد، هيچ پديده اى تحقق نمى يابد. بنابر اين، در موارد نادرى كه پديده تحقق نيافته است، معلوم مى شود مانعى بر سر راه بروز و ظهور آن، خودنمايى كرده است. به بيان ديگر: ممكن است برخى از طبايع افراد، در برابر سقمونيا حساسيتى نداشته باشند. در اين صورت، مانع از ناحيه آنهاست. نه اين كه سقمونيا در ازاله ى صفرا قصور دارد. از اين موارد بسيار داريم: شراب، مستى مى آورد; يعنى از راه مشاهدات مكرر، حكم كرده ايم كه هر كس شراب بنوشد، مست مى شود.حال ممكن است برخى از افراد از نوشيدن شراب مست نشوند. يا به خاطر كم بودن مقدار شراب، مستى آنها به قدرى خفيف است كه محسوس نيست يا به قدرى اعتياد آنها شديد است كه با نوشيدن مقدار معمولى شراب، بدن آنها عكس العملى نشان نمى دهد، بلكه بايد به جاى جام، شيشه را يا به جاى شيشه، خم را سر بكشند. افرادى كه معتاد نيستند، در برابر دود سيگار يا قليان يا ترياك، حساسيت دارند و بلافاصله دچار سرگيجه و سر درد و احيانا استفراغ مى شوند. ولى افراد معتاد كه بدنشان از سم مهلك نكوتين يا مرفين اشباع شده، هيچ گونه حساسيتى ندارند. بلكه تا مقدارى بيشتر از آن چه در بدن ذخيره شده، استعمال نكنند، از حالت طبيعى خارج نمى شوند وحالت تخدير به آنها دست نمى دهد. سموم ديگر نيز همين طور است. در برابر سم مار و عقرب، همه حساسيت ندارند. برخى از افراد به خاطر موانعى كه در وجودشان پديد آمده، از اين سموم متاثر نمى شوند. اقتضاى ذاتى سم مار و عقرب، هلاك و درد است. اگر مانعى در وجود افراد نباشد، اثر آن قطعى و حتمى است. مگر ميكربها و ويروسها چنين نيستند. اقتضاى ذاتى آنها پديد آوردن اقسام بيماريها و ضعيف كردن و از پاى درآوردن انسان است. ولى افرادى كه در برابر ميكربها و ويروسها مقاومت دارند، يا اصلا بيمار نمى شوند، يا اگر بيمار شوند، به سرعت يا به كندى اثر ميكربها و ويروسها را خنثى مى كنند و سلامت خود را باز مى يابند. يكى از راههاى مقاوم كردن بدن، واكسينه كردن بدن است. اگر بدن با حمله ميكرب يا ويروس ضعيفى رو به رو شود، پادزهر لازم را فراهم مى كند و بر ميزان مقاومت خود مى افزايد. بنابر اين، همين كه به حكم مشاهدات مكرر، پى برديم كه اثرى براى يك چيز، دايمى يا اكثرى است، حكم مى كنيم كه اثر، ذاتى آن چيز است. و اگر مانعى بر سر راه آن، نباشد، بروز و ظهور آن اثر، قطعى و حتمى است. شيخ الرئيس پس از بيان اصل مطلب به طرح دو پرسش مى پردازد و به آنها پاسخ مى دهد. ما نيز براى تنقيح و تكميل مطلب، پرسشها و پاسخهاى وى را در اينجا مى آوريم. (3)
پرسش اول
با توجه به اين كه سبب مسهل بودن صفرا براى ما معلوم نشده، از كجا يقين كنيم كه اگر سقمونيا سالم باشد، بايد حتما مسهل صفرا باشد؟ در پاسخ مى گويد: هنگامى كه به طور مكرر ديده شد كه سقمونيا صفرا را زايل مى كند، معلوم مى شود كه زوال صفرا به وسيله آن، امر اتفاقى نبوده; چرا كه امر اتفاقى نه هميشگى و نه اكثرى است، بلكه طبيعت سقمونيا اقتضاى زوال صفرا را دارد. البته تاثير سقمونيا به طبيعت افراد هم بستگى دارد. ممكن است طبيعت مردم منطقه ما به گونه اى باشد كه سقمونيا در زوال صفراى آنها مؤثر باشد. بنابر اين، قياسى بدين صورت، ساخته مى شود: سقمونيا به حكم مشاهدات مكرر صفرا را زايل مى كند. هر چه صفرا را زايل مى كند، قوه مسهل صفرا دارد. نتيجه اين كه : سقمونيا قوه مسهل صفرا دارد.