انسان و انديشه - ابعاد جهانی نظریه سیاسی اسلام (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابعاد جهانی نظریه سیاسی اسلام (1) - نسخه متنی

عبدالکریم آل‏ نجف؛ ترجمه: مصطفی فضایلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به طور قطع اين نصوص, و ادله و دلايل و نصوص ديگرى كه ما در صدد احصاى تمام آن ها نيستيم, مبناى فكرى اسلام را در مورد حاكميت بر جهان و انسان مبرهن مى سازند. اين حاكميتى است كه از نظر فقهى با واجب كردن شهادتين براى مشركان و جزيه بر اهل كتاب شكل مى گيرد.

از تمام آن چه گذشت حاصل آمد كه همانا اسلام دين حق است و بايد بر اديان ديگر غالبآيد و پيروانش گواهان بر ساير مردمانند و خلفاى اين زمين و برترين سالكان آن, چراكه كلمهء الله بين آنان است و كلمهء الله بالاترين است. و عزت براى آنان و از آنان است, و اين همان حاكميت و آقايى است, چراكه عزت به احدى از مردم تعلق نمى گيرد مگر با انقياد و گردن نهادن ديگران.

و از اين جا دو قاعدهء اساسى در تصور سياسى اسلام از يكديگر متمايز مى گردند كه عبارتند از:

1ـ اين جهان به تمامى, قلمرو واحدى است براى دولتى واحد و امتى واحد كه همان امت اسلام است. وظيفه مسلمانان است كه حاكميت توحيد را بر گسترهء گيتى بسطداده تا نقطه اى باقى نماند كه پرچمى ديگر بر فرازش باشد. از آن جا كه تحقق اين اصل بر پيروزى مطلق مسلمانان توقف دارد, قاعدهء ديگرى پديد مىآيد كه تا پيدايش دولت واحد جهانى يعنى دولت حضرت مهدى (عج), حاكم خواهد بود.

2ـ تا قبل از تحقق قاعدهء اول, واقعيت اين است كه جهان به دو قلمرو تقسيم مى شود: دارالاسلام و دارالفكر. اين انقسام با نظر به واقع است و نه شرع, زيرا كفر در هيچ شرايطى شرعيت ندارد.

هنگامى كه به اين قاعده نظر مى كنيم, از ديد جهانى آن را استوار و پايدار مى يابيم و اگر بخواهيم به طور روشن آن را شرح كنيم لازم است به تحليل عناصر اصلى سازندهء آن بپردازيم و آن عناصر به قرار ذيلند: مفهوم امت در اسلام, دارالاسلام و دارالفكر, دولت جهانى, فريضهء جهاد و دعوت.

انسان و انديشه

پيش از هرچيز باز در خصوص انسان و انديشه بايد گفت كه زندگى انسان پديده اى ايدئولوژيك است و جامعه سياسى اسلامى بر محور عقيده استوار است و گرايش هاى انسانى نمايان در حركت فرد و جامعه و تاريخ از ديدگاه اسلامى همانا پديده اى عقيدتى است. براى اين كه ويژگى هاى نظريهء سياسى اسلام و امتيازاتش بر نظريات وضعى آشكار گردد, لازم است, قبل از شروع به بحث از ابعاد جهانى اين نظريه, به قدر كافى به شرح اين قسمت بپردازيم.

انسان را به حيوان ناطق يعنى حيوان متفكر, تعريف كرده اند, حال آن كه از نظر اسلام اين تعريف نارواست چراكه متضمن اعتراف به استناد انسان به قاعدهء حيوانيت است به طورى كه از برخى آيات قرآن كه در شان خلقت انسان وارد شده است استشمام مى شود, انسان نوعى است قائم به ذات خود و مخلوقى است از مرتبهء خاص. و از آن جا كه حامل ماهيتى خاص است استحقاق خلافت الهى و سرورى بر ديگر مخلوقات را يافته است. ولى اين تعريف با ظاهر نظر اسلام موافق است به اين معنا كه انسانيت انسان قائم به خاصيت فكر اوست و اين همان ويژگى است كه خداوند در مقابل ملائكه به آن احتجاج مى كند آن گاه كه از حكمت خليفه اللهى انسان بر زمين سوال كردند. خداوند مى فرمايد:

(وعلم ادم الاسماء كلهاثم عرضهم على الملائكه فقال انبئونى باسماء هولاء ان كنتم صادقين قالوا سبحانك لاعلم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم. قال يا ادم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال الكم اقل لكم انى اعلم غيب السموات والارض واعلم ماتبدون وما كنتم تكتمون) 25

و علم اسما (علم اسرار آفرينش و نام گذارى موجودات) را همگى به آدم آموخت, بعد آن ها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست مى گوييد اسامى اين ها را به من خبر دهيد, فرشتگان عرض كردند: منزهى تو ما چيزى جز آن چه به ما تعليم داده اى نمى دانيم, تو دانا و حكيمى, فرمود: اى آدم آنان را از اسامى اين موجودات آگاه كن, هنگامى كه آنان را آگاه كرد خداوند فرمود آيا به شما نگفتم كه من غيب آسمان ها و زمين را مى دانم آن چه را شما آشكار مى كنيد و آن چه را پنهان مى داشتيد.

بدين ترتيب ويژگى فكر از يك سو, اساس انسانيت انسان است و از سوى ديگر موجب وجود انسان در زمين و از جهت سوم ملاك خليفه اللهى و سرورى انسان بر مخلوقات است. و از اين جاست كه عقل, يعنى ابزار تفكر, اساس عقاب و ثواب و منطق حركت انسانى است و رهبرى است كه اگر گمراه شود صاحبش را به هلاكت مى رساند و هرگاه هدايت يابد صاحبش را به سعادت نايل مى سازد.

/ 10