دارالاسلام و دارالكفر - ابعاد جهانی نظریه سیاسی اسلام (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ابعاد جهانی نظریه سیاسی اسلام (1) - نسخه متنی

عبدالکریم آل‏ نجف؛ ترجمه: مصطفی فضایلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اين را به استناد اين فقره از صحيفه پيامبر(ص) گفته اند, كه ايشان فرموده اند:

يهود بنى عوف امه مع المومنين, لليهود دينهم وللمسلمين دينهم يهود بنى عوف امتى هستند با مومنان, يهود دين خودشان را دارند و مسلمانان هم دين خودشان را وى معتقد است كه اين فقره به معناى يگانگى در رسيدن به نظام سياسى و عبارت قبلى كه مسلمانان را به امت واحده در قبال ساير مردم توصيف كرده است منظور امت به مفهوم دينى آن است42 گويا امتى وجود دارد كه متشكل از مسلمانان و يهود است و امتى ديگر كه تنها شامل مسلمانان است. اولى امت اسلامى به معناى سياسى آن است و دومى امت اسلامى به مفهوم دينى. شايد منشا اين تصور وصفى است كه پيامبر در مورد يهود بنى عوف فرموده كه آنان امت هستند همراه با مسلمانان. اين وصف موجب رهايى از اعتقاد به اختصاص وصف امت به مسلمانان است, آن گاه وى تفسير كرده است به اين كه مراد از آن وصف مجموعهء متشكل از مومنان و بنى عوف به امت است.

و در اين صورت, مقصود از آن معنايى سياسى است غير از معناى دينى كه در صدر صحيفه آمده است. درحالى كه وصف امت مخصوص مسلمانان نيست و ما ديديم كه قرآن امت را در جماعت اهل حق و گروه اهل باطل به يك نحو به كار مى برد و مانعى وجود ندارد كه اهل كتاب امتى باشند كه تحت ذمهء امت اسلامى زندگى كنند. و اين مستلزم اختراع مفهومى براى مجموعهء متشكل از امت مسلمانان و امت يهود نيست, زيرا يهود در چنين مجموعه اى اقليتى هستند ملحق به اصل جامعه و حتى واحدهاى سياسى جديد به دليل وجود اقليت هاى كوچكى كه در خود دارند عنوانشان تغيير نمى كند, حتى اگر اين اقليت ها اقليت هاى بزرگى باشند به طورى كه براى خود هويت بشرى قابل توجهى را از جهت سياسى دارا باشند. به تحقيق اهل كتاب اهل دين باطلند و وجودشان هرچند توسعه يابد ملاكى براى پيدايش يك مفهوم اسلامى خاص نمى گردد.

اين درحالى است كه اصلا عبارت منقول از نبى(ص) ظهور در جدايى ميان يهود و مومنان دارد. عبارت وان يهود بنى عوف امه مع المومنين يعنى يهود امتى خاص هستند كه تفاوتى با باقى اهل كتاب ندارند و تنها فرقشان در اين است كه اينان امتى هستند كه در ذمهء مسلمانان و با مومنان هستند مومنانى كه پيامبر در صدر سخن آنان را توصيف فرموده به امه واحده من دون الناس و عبارت من دون الناس تاكيدى است از پيامبر(ص) بر عدم صحت ورود غيرمسلمانان در مفهوم امت. پس تفسيرى كه از عبارت شده به نحوى كه گويا پيامبر فرموده باشد: ان يهود بنى عوف والمومنين امه تفسيرى است كه با مفهوم تاكيد شدهء در سخن پيامبر مخالف است.

در پايان بحث دربارهء مفهوم امت در اسلام لازم مى دانم سخنى از رئيس بخش مطالعات عربى دانشگاه ادنبره مونتگرى وات دربارهء مفهوم ايجابى امت نقل كنم, وى در اين باره چنين مى نويسد:

انديشهء امت به نحوى كه اسلام ارائه داده انديشه اى بديع است و سابقه ندارد و تاكنون همواره هم چون چشمهء فياضى مسلمانان را به وحدت در قالب امتى واحد فراخوانده است امتى كه در آن اثرى از تعصبات ملى, زبانى, نسبى و دودمانى مشهود نيست. تنها اسلام است كه چنين وحدتى را ميان پيروانش ايجاد مى كند و امتش مشتمل بر اقوام گوناگون مانند عرب, فارس, هندى, چينى, مغولى, بربر, سياه و سفيد با افكار متفاوت و مصالح مختلف است. و از جرگه اين امت احدى خارج نشد كه بخواهد انشقاقى بر آن ايجادكند و پيوند خود را با آن قطع كند بلكه جدا شوندگان از آن بر اين اعتقادند كه آنان از مخالفانشان به تقويت و تحكيم وحدت امت و عدم گسستگى آن و دفع بيگانگان از آن نزديك ترند.

سپس اضافه مى كند:
اين انديشهء امت است كه مردمانى از فارس را بر اين باور مى دارد كه آنان از بنى اميه به يارى خلافت اسلامى بر پايه هاى مساوات ميان همهء مسلمانان سزاوارترند, و نيز اين انديشهء امت است كه در هر عصرى براى سرزمين هاى اسلامى قبله اى معين مى سازد تا به آن پناه ببرند و به واسطهء آن هدايت شوند و اين است كه در قلب مسلمانان ثابت است كه آنان در زمان جنگ با بيگانگان امت واحدى هستند و رمز اين نيرو در عقيدهء اسلامى اين است كه به فرد مقياسى براى زندگى مى دهد كه از مقياس تعصب و تمتع بسى برتر است و آن مقياس ضمير مستقل از صاحبان سيادت است.

و با اين استقلال فردى است كه جماعت رها نشده اند بدون سمت و سويى كه به آن متوجه باشند, پس انديشهء امت ابداع گرديد و اين انديشه از قيد تعصب رهاشد و حدود وراثت را مشخص گردانيد پس معناى امت بر حسب حوادث و شرايط قابل تحول گرديد.43

دارالاسلام و دارالكفر

علاقهء انسان به سرزمين ـ كه اخيرا از آن به وطن دوستى تعبير مى شود - تابع جهان بينى است, انسانى كه اعتقاد به خدايى كه خالق او و هستى است ندارد يا آن كه معتقد به خالقى هستند اما همانند يهوديان او را در تدبير هستى دست بسته مى داند: وقالت اليهود يدالله مغلوله44 يا اخيرا هم چون سكولاريست ها او را از اداره جامعه فارغ و بركنار مى شمارد. چنين انسانى نگاهش به زمين نگاه مالك به ملكش مى باشد پس آن را به خود نسبت مى دهد و در روابطش با ديگران بر همين اساس عمل مى كند چراكه او در زمين موجودى برتر و سزاوارتر از خود به آن نمى بيند.

و از همين جاست كه مى بينيم فرعون زمين را به خود و قومش نسبت مى دهد و اشراف و ساحرانش نيز چنين مى گفتند. خداوند از زبان فرعون چنين نقل مى كند:

قال اجئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرك ياموسى45 گفت: اى موسى! آيا آمده اى تا ما را از سرزمينمان به واسطهء سحرت خارج كنى و فرعون خطاب به اشراف قومش گفت: (يريد ان يخرجكم من ارضكم بسحره)46 او مى خواهد با سحرش شما را از سرزمينتان خارج سازد.

ساحران نيز در گفت وگوى ميان خود چنين مى گفتند: (ان هذان لساحران يريدان ان يخرجاكم من ارضكم)47 اين دوتن (موسى و هارون) ساحرهايى هستند كه مى خواهند شما را از سرزمينتان اخراج كنند. آن گاه اشراف خطاب به مردم چنين گفتند: (يريد ان يخرجكم من ارضكم فماذا تامرون)48 او مى خواهد شما را از سرزمينتان خارج سازد چه مى گوييد؟

پس اينان سرزمين را از آن خود مى دانستند و براى موسى حقى در آن قائل نبودند.

و اگر براى او نيز حقى باشد هم چون فردى مانند باقى افراد ملت است و وى بايد تسليم ارادهء عام وطنى باشد و نظر خود را بر آن تحميل نكند. و موسى استثنايى بر ساير انبيا نيست بلكه همهء انبيا و رسل مشمول اين قضيه اند, چنان كه خدا فرموده است:

وقال الذين كفروا لرسلهم لنخرجنكم من ارضنا او لتعودن فى ملتنا) 149 و كسانى كه كافرشدند به پيامبرانشان گفتند هر آينه شما را از سرزمينمان بيرون مى رانيم مگر آن كه به ملت ما برگرديد چون ارادهء عام ملى ارادهء برتر است و بر هر چيزى تفوق دارد پس هركس بايد بر اين امر اذعان كند, بدين ترتيب هنگامى كه جامعه و سرزمين از بعد الهى و ايمانى فاصله گيرد و تهى گردد وطن دوستى عنوان طبيعى و تنها عنوان براى علاقهء انسان به سرزمين خواهد بود. و هرچه كه اين عنوان استحكام و تاكيد يابد عناوين بعيد و غريب ترى در نظر انسان ظاهر مى گردند. و آيا در ذهن فرعون چيزى غريب تر از انقلاب عليه حكومت فرعونى مى نمود كه موسى(ع) ـ اين اسرائيلى غريب - به آن قيام كرد؟

از اين جاست كه مى توان گفت وطن دوستى, هم چون شعور و عمل و به مثابه انديشه اوليه, چيز تازه اى نيست كه نهضت اروپايى جديد آن را پديد آورده باشد, بلكه پديده اى كهن است كه قدمتى به قدمت انسان دارد. چيز تازه اى كه نتيجهء نهضت اروپايى بوده همانا تحول اين شعور و انديشهء اوليه به يك نظريه و مجموعه قوانين حكومتى است.

/ 10