بیشترلیست موضوعات انسان و انديشه معيار حق و باطل انسان و انديشه مفهوم امت در اسلام مراحل تكامل امت دارالاسلام و دارالكفر توضیحاتافزودن یادداشت جدید
حال آن كه بذل وفادارى به ارزش هايى برتر و صور مطلقه اى فرض است كه به انسان علو مى بخشند و او را در مسير بى نهايتى به سوى فضيلت به حركت وامى دارند كه حركت مثبتش به سوى فضيلت در هيچ نقطه اى از حياتش متوقف نمى شود, بلكه نيل به اين صور او را به خير وامى دارد و تمام نيروى او را تا آخرين لحظهء حياتش جذب مى كند تا براى انسانيت مددى فراهم سازد تا توانايى هاى خير و امكانات سازنده اش پايان ناپذير گردد. حال آن كه ارزش هاى مادى ريشهء خير را در انسان مى خشكاند و ندايى جز نداى منيت را متوجه او نمى سازد ندايى كه موجب مى شود جوهرهء فردگرايى يا وطن پرستى يا ملى گرايى بر تمام آن چه كه اطرافش واقع است غلبه و استيلاجويد و براى ديگران هيچ چيزى باقى نگذارد و فرياد سر دهد: آلمان برتر از همه است, اى بريتانيا آقايى كن و حكم بران.ارزش هاى مادى ارزش هايى خشك و بى روح اند كه روح و اخلاق را مى خشكانند و جامعه به موجب آن ها بر پيوندهايى كه جو حاكم گردانيده توقف دارد. و از اين روست كه فراتر از زبان, تاريخ, ميهن و مليت نمى رود مگر به نحو دشمنى و غضب و سيطرهء استعمارى.حال آن كه ارزش هاى روحى ارزش هايى مطلق و خلاق هستند كه انسان را به رشد برمى انگيزند و جامعه را به توسعه سوق مى دهند, پس هرگاه جامعه اى باشد كه هستهء مركزى آن به دست رسول گرامى(ص) در مدينه شكل گرفته باشد به زودى حركت مى كند و رشد مى يابد و ديگران به آن ملحق مى شوند و سايرين از آن تبعيت مى كنند. و آن گاه اين ملحق شدگان و تابعان به منظور رشد و تكامل, همراه با هستهء مركزى به عمليات جهادى تازه اى قيام مى كنند تا اين دين سراسر كرهء زمين را فرا گيرد.ومن تبعهم ولحق بهم وجاهد معهم. و اين توسعه به شيوهء دشمنى و غضب نيست بلكه بر حكمت و موعظهء حسنه استوار است چراكه در دين, اكراهى نيست: لااكراه فى الدين, تنها نيرويى كه به كار گرفته مى شود نيرويى است براى ازبين بردن فتنه اى كه ميان مردم و دين فاصله مى شود و به نحوى مانع الحاق آنان مى گردد. بر اين اساس, كسى كه تازه به اسلام وارد مى شود عضوى است همانند ساير اعضاى امت اسلامى بدون ملاحظهء تفاوت هاى تاريخى, زبانى و ملى كه با ساير مسلمانان دارد. و گاهى شخص تازه مسلمان در مراتب تقوا آن قدر بالا مى رود كه شايستهء درجه و جايگاهى بالا و والا در جامعه مى گردد, و زمانى مسلمانى منحط از اسلام اصيل منحرف مى شود و بر جايگاهى بسى پست فرود مىآيد. تاريخ اسلام انباشته از شواهد صعود سياسى و علمى افرادى از بردگان و بندگان و يا سقوط و انحطاط افرادى منسوب به بيت پيامبر است.
مراحل تكامل امت
اين امر قابل توجيه است كه توسعهء امت اسلامى در جايى متوقف نمى شود بلكه استمرار مى يابد تا آن كه سراسر كرهء زمين را فرا گيرد. امت توحيدى در جريان نيل به اين هدف سه مرحله را پشت سر مى گذارد: 1ـ وحدت فطرى: چنان كه خداوند مى فرمايد: وما كان الناس الا امه واحده فاختلفوا 41 41 و مردم نبودند مگر امتى واحد سپس اختلاف كردند.و اين قبل از نبوت نوح(ع) بود كه توحيد همهء جامعهء بشرى را فرا گرفته بود.2ـ انقسام بين توحيد و دشمنان آن: و اين شامل مرحلهء بعدى نبوت نوح(ع) است و تا قيام دولت جهانى مهدى(عج) ادامه دارد.3ـ وحدت مهدوى: و اين هنگامى است كه دولت امام مهدى(عج) برپا مى شود و سراسر كرهء زمين قلمروى واحد با دولتى واحد خواهدبود.مرحلهء سوم درواقع بازيافتن تاريخى طبيعت و ويژگى هاى مرحلهء اول است. و مرحلهء دوم كه ما در آن به سرمى بريم امت اسلامى در حال تردد ميان انبساط و انقباض است البته در محاسبات نهايى در حال توسعه اى مستمر است. تاريخ سرزمينى را سراغ ندارد كه اسلام بدان رسيده باشد پس آن گاه از آن پاى برگرفته باشد جز در اندلس كه خروج اسلام به موجب عمليات و اقدامات صليبيان براى ريشه كن كردن نظام اسلامى بود و نه به معناى ارتداد و بازگشت مردم از اسلام. اين به آن معناست كه اصلى كه جامعهء بشرى بر پايهء آن خلق شده است اين است كه جامعهء بشرى امت واحد اسلام باشد و دولت جهانى مهدوى چيزى غير از بازيافتن الهى اين اصل, به موجب عملياتى عظيم بدين منظور, نيست, كه درنهايت دورى بشر از عهد و پيمان الهى كه خداى سبحان در نفس بشر و حركت انسانى او به وديعه نهاده است جريان خواهد يافت. چراكه خداوند از انسان مى خواهد تا بر اصولى كه او را بر پايه آن ها خلق كرده است حركت كند.پس انقسام زمين ميان امت اسلام و امت هاى دشمن آن حالتى استثنايى است كه ما در آن به سر مى بريم. وظيفهء مسلمانان در اين مرحله همانا مواجههء با اين استثنا و تلاش براى بازيافتن اصل است. ما به زودى در بحث دارالاسلام و دارالفكر خواهيم يافت كه اصل در زمين اين است كه كل آن قلمرو واحدى براى مسلمانان است و جامعهء مدينه را اين گونه مى يابيم كه از امت مفهومى كاملا زنده و روشن ارائه مى دهد. و جاى تعجب است كه شيخ محمد مهدى شمس الدين از بعضى نصوص سنت وجود دو مفهوم را براى امت استفاده مى كند: يكى مفهوم سياسى و ديگرى مفهوم دينى.