1 ـ كشاورزي - موقعیت اقتصادی مدینه در دوران جاهلیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

موقعیت اقتصادی مدینه در دوران جاهلیت - نسخه متنی

غلامحسن محرّمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 ـ كشاورزي

اقتصاد مدينه، به خلاف مكّه كه اقتصادش بر تجارت تكيه داشت، به زراعت و كشاورزي وابسته بود و تقريباً در منطقه اي سرسبز قرار داشت. اين به جهت موقعيتي بود كه مدينه داشت و اهلش را از پيمودن راه هاي دور و تحمّل سفرهاي دراز بي نياز مي كرد. آب وادي ها و حرّه هاي بسياري در آن مي ريخت و از آن براي زراعت استفاده مي كردند. و همين وادي ها، جاهاي مناسبي بود براي كشت و زرع. همچنين آب آنها موجب مي شد تا آب زيرزميني نزديك به سطح زمين بالا بيايد و با اندكي كندن بشود به آن رسيد. كثرت چاه ها در اين منطقه دليل اين مطلب بود. آيات بسياري از قرآن كريم به باغ هاي نخل و انگور از مزرعه هاي حبوبات و ساير مزارع مدينه اشاره دارد.1 و همين امر نشان مي دهد كه اهل اين ديار بهره هاي بسيار از زراعت داشته و كشاورزي كار عمده آنان بوده است.

بيشترين زراعت اهل مدينه در زمان جاهليت، منحصر به داخل شهر بوده و هر گروه و قبيله اي خانه هايشان را در كنار مزارع خود بنا كرده بودند. غالباً اطراف مزارع ديوار كشي شده و داخل مزارع چاه هايي براي آبياري داشتند و از وادي هاي اطراف بيشتر به عنوان چراگاه و شكارگاه استفاده مي كردند2. از ثروتمندان انصار، ابوطلحه انصاري بيشترين باغ و نخل را در ميان انصار دارا بود. باغي مقابل مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) داشت و در آن چاهي بود به نام «حاء» كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) وارد آن مي شد و از آب گواراي آن مي نوشيد كه در نهايت با صلاحديد پيامبر(صلي الله عليه وآله) ابوطلحه آن باغ را به نزديكانش بخشيد3. كشاورزي مدينه منحصر در چند محصول بودكه مهمترين آنهاعبارت بودند از: الف ـ خرما بيشترين محصول مدينه را خرما تشكيل مي داد و زمينش براي اين محصول بسيار مناسب بود. حتي گفته اند: نشاي نخل بعد از گذشت يكسال از كاشت آن در مدينه ثمر مي داد. خرما ارزش زيادي نزد اهل مدينه داشت; به حدي كه جاي پول را در معاملات مي گرفت. بيشتر غذاي آنان خرما بود. روي آن معامله مي كردند. دست مزدها را با آن پرداخت مي نمودند. قرض هايشان را با آن ادا مي كردند. و نيز از نخل استفاده هاي زيادي مي بردند; يعني از شاخ و برگ هاي آن براي سقف خانه و از تنه آن به عنوان ستون استفاده مي كردند. شاخه هاي خشكيده اش را براي هيزم بكار مي بردند و دانه هاي خرما را آسياب مي كردند و به شتران مي دادند. رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: «خَيْرُ المالِ سِكَّتٌ مَأْبُورة ومُهْرَةٌ مَأْمُورَةٌ». «بهترين ثروت ها رديف نخلي است كه اصلاح شده باشد و اسب ماده اي است كه زياد بچّه به دنيا آورد.» خرماي مدينه انواع گوناگون داشت، بعضي مرغوب بود و بعضي غير مرغوب. مشهورترين انواع آن خرماي «صيحاني»، «عذق زيد»،«عجوه» و «صرفان» است و بعضي از نويسندگان تا صد و سيزده نوع خرما براي آن شمرده اند.4

مردم مدينه نخل را به صورت منظّم و رديف شده مي كاشتند كه از كنار هر رديف، جوي آبي مي گذشت و در مواقع معيّن، آب را در جوي ها جاري مي ساختند. به اين رديف ها «سكّه» مي گفتند، چنانكه در حديث فوق الذّكر گذشت.5

ب ـ جو محصول مهم ديگر در مدينه جو بود. آن را گاهي در مزارع خالي و گاهي در باغ ها و زير درختان نخل مي كاشتند. مقدار آن تقريباً به يك چهارم محصول خرما مي رسيد و بر خلاف خرما كه غالباً بيش از نياز مردم بود، محصول جو نياز اهل شهر را كفايت نمي كرد و مجبور بودند مقداري از خارج وارد كنند. در كنار اين دو محصول مهم، محصولاتي ديگر از قبيل گندم، مويز و انواع ميوه هاي ديگر از جمله انار، موز، ليمو و خربزه در مدينه كاشته مي شد، چنانكه سبزيجاتي چون لوبيا، پياز و سير نيز به عمل مي آوردند6. آبياري در بعضي مناطق با آب وادي هايي بود كه در فصول باران جمع شده و به سوي پايين سرازير مي گشت. كشاورزان اين آب ها را به حوض ها و بركه هايي كه پيشتر آماده شده بود، هدايت مي كردند و از آن براي آبياري استفاده مي نمودند. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بگونه اي آب را ميان كشاورزان تقسيم مي كرد، كه صاحبان زمين هاي بالا بعد از رسيدن به حدّي جلو آب را رها مي كردند تا پاييني ها هم استفاده كنند. نوع آبياري وادي مهزور، مذينيب و بطحان بدينگونه بود و وادي مهزور به قبيله بني قريظه تعلق داشت. هنگامي كه باران زياد مي باريد، سيل اين وادي، مدينه را تهديد مي كرد تا اين كه در زمان خلافت عثمان جلوي آن سدّ ساختند.7

چاه هاي مدينه باران در مدينه زياد مي باريد و در وادي ها روان مي گشت و آب زيرزميني در شهر نزديك به سطح زمين بود. به اين خاطر چاه هاي زيادي براي آبياري و شرب، حفر شده بود. از آب چاه ها به وسيله «نواضح»8 استفاده مي كردند و گاهي آب به فروش مي رسيد.9 البته چاه هايي در داخل خانه ها بود كه فقط براي آشاميدن از آنها استفاده مي شد. نام بعضي از چاه هاي مدينه از اين قرار است: اريس، جاسوم، اعواف، اناء، انس، اهاب، بصه، بضاعه، حاء، حلوه، ذرع، رومه، سقياء، عهن، ابي عنبه، غرس، قراصه، قريصه و يسره.10

معيشت و گذران اكثر اهل مدينه با كشاورزي بود. بعضي از آنان زمين داشتند و بعضي ديگر بدون زمين بودند. آنها كه زمين داشتند هر قدر مي توانستند خود مي كاشتند و اگر زمينشان زياد بود مقداري هم به صورت اجاره يا مزارعه در اختيار كساني كه زمين نداشتند قرار مي دادند. مقدار اجاره زمين، با مرغوب و نامرغوب بودن زمين فرق مي كرد. 11

مالكان در كشت و زرع زمين، بيشتر اوقات از وجود غلامان و بردگاني بهره مي بردند كه از عراق و شام آورده شده و توسط آنان خريداري مي شدند12. به اين جهت نام بعضي از محصولات كشاورزي مانند «خربزه» را از آنها گرفتند. در حالي كه به خربزه در مكه «بطيخ» گفته مي شد. كشاورزي بعد از هجرت با اين كه مدينه شهر كشاورزي بود، ليكن وضع زراعت مردم آن بويژه انصار، پيش از هجرت چندان خوب نبود و محصولاتشان آنان را كفايت نمي كرد، بطوري كه مجبور بودند بقيه نيازمندي هاي خود را از مناطق ديگري مانند شام وارد كنند. بهترين و پربارترين زمين ها در دست ساكنان «عوالي» مدينه، كه بيشتر از يهودي ها بودند، قرار داشت13. به اين جهت ثروتمندان، بويژه ثروتمندان يهود از اين وضع سوء استفاده مي كردند و به فقيران و صاحبان زمين هاي اندك، قرض مي دادند و در مقابل رهن مي گرفتند و آنان مجبور مي شدند خرما و انگور خود را روي درخت و محصول جو و گندمشان را قبل از رسيدن بفروشند. بنابراين فاصله فقير و غني زيادتر مي شد و ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقيرتر مي شدند و گاهي صاحب زمين كم كم مجبور مي شد در مقابل بدهي خود از زمينش دست بردارد و آن را به طلبكارش واگذار نمايد. اين مسائل باعث حقد و كينه ميان مردم مي شد. هر طرف مي كوشيد كه اراضي زراعي را تملّك كند. و گاهي به درگيري و قطع درختان و خراب كردن مزرعه ها منجر مي شد و سرانجام سبب مي شد كه ضربه اقتصادي به مدينه وارد شود. بدين جهت وقتي كه مهاجران به مدينه آمدند و در خانه هاي انصار سكني گزيدند و مخارجشان بر آنان تحميل شد، در فشار قرار گرفتند. در حالي كه تعداد مهاجران از صد خانوار تجاوز نمي كرد تا اينكه به صورت مُزارعه در مزارع انصار مشغول به كار شدند.14

اين وضع به خاطر اختلافات و منازعاتي بود كه ساليان متمادي ميان انصار وجود داشت و امنيت و آسايش را از آنها ربوده و از پرداختن به زراعت بازداشته بود و تنها در داخل شهر در كنار خانه هاي خود كشاورزي مي كردند و به خاطر عدم امنيت، مايل به زراعت در خارج شهر نبودند. ولي يهودي ها به عكس آنان از موقعيت ها خوب استفاده كرده، ثروتمند شده بودند و با بهره بالا به انصار قرض مي دادند و هنگامي كه مزارع آنها نصيب مسلمانان شد وضعشان بهبود يافت. بعد از اين كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از مكه به مدينه هجرت نمود، كشاورزي در اين شهر رونق گرفت و به خاطر وجود آب وسعت پيدا كرد و در اطراف آن باغ هاي زيادي ايجاد شد بطوري كه شهر در محاصره باغ ها و درختان قرار گرفت15 و وادي هاي آن آباد شدند. بعضي از مهاجران هم به كشاورزي روي آوردند و چاه هايي براي خود كندند و باغ ها به وجود آوردند و بر اطراف آن ديوار ساختند و محصولات قابل ملاحظه اي برداشت مي نمودند. اگر فتوحات اسلامي نبود، كه باعث شد تا مهاجران و انصار به ممالك فتح شده جلب شوند، يثرب يكپارچه باغ و بستان و مزرعه مي گشت و حتي مي توانست نياز غذايي مناطق ديگر را هم تأمين كند. اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) در بيرون از مدينه به كشاورزي و زراعت پرداختند; به ويژه در وادي عقيق كه مكاني پرآب و سرسبز بود و از انتهاي منطقه نقيع شروع مي شد و آب كوه هاي جمّاوات و حرّه بر آن مي ريخت و آب آن را تشكيل مي داد. در اين محل، اصحاب چاه هاي زياد مي كندند و باغ ها و نخلستان ها به وجود آوردند و نخل هاي آن از بهترين نخل هاي مدينه بود و در مورد صافي هوا و گوارايي آب و سرسبزي آنجا اشعار فراواني گفته شده است. در زمان عثمان بعضي از اشراف مانند سعيد بن زيد، سعد بن ابي وقاص، ابوهريره و سعيد بن عاص براي خود در آنجا قصرها ساختند كه بيشتر وقت خويش را در آن صرف مي كردند.16 اين وادي سه بخش بود: «صغير»، «كبير» و «اكبر» كه قسمت اكبر آن دردست علي(عليه السلام)بوده است ودرآن چاه هايي حفر نموده بودند كه در جاي مسجد شجره كنوني قرار داشته و معروف به «مسجد آبيار» يا «آبار علي» بوده است.17

در منطقه «جرف» نيز صحابه مزارعي به وجود آورده بودند. عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف در آنجا مزرعه داشتند و عبدالرحمن با بيست شتر مزرعه خود را با آب چاه آبياري مي كرد. در قسمت شرقي هم مزارعي وجود داشت و از آب هايي كه از حرّه سرازير مي شد، آبياري مي گشت. زبير بن عوام در اين ناحيه مزرعه اي داشت و بر سر آب با مردي از انصار اختلاف پيدا كرد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) ميانشان قضاوت نمود.18 طلحة بن عبيد در وادي قنات مزرعه گندم به وجود آورده بود و با بيست شتر از آب چاه، آن را آبياري مي كرد.19

اين شكوفايي و گسترش زراعت در مدينه، در اثر تشويق رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به كشاورزي و زراعت بود تا مسلمانان به خودكفايي برسند و نيازمند ديگران نباشند. مهاجران بعد از رسيدن به مدينه در مزارع و باغات انصار شروع به كار كردند و به آنها اجاره پرداخت نمودند.20 هر كس زميني از زمين هاي موات را آباد مي كرد از آنِ او مي شد. از طرفي ديگر، پيامبر(صلي الله عليه وآله) زمين هاي موات و زمين هاي فتح شده و مناطقي را كه انصار به آن حضرت مي بخشيدند به صورت اقطاع21 در اختيار مهاجران قرار مي داد; از جمله ابوبكر، عمر، زبير و عمارياسر از اقطاعات پيامبر برخوردار شدند و پيامبر(صلي الله عليه وآله)چهار قطعه زمين: الفقيرين، بئر قيس و شجره را به علي(عليه السلام)اقطاع دادند. همچنين آن حضرت به بزرگان بعضي از قبائل; مانند زيد الخيل، مجاعة بن مرارة بن سلمي از اهل يمامه و مشمرج بن خالد السعدي زمين هايي را به صورت اقطاع واگذار كردند. غالباً زمين هايي را كه پيامبر اقطاع مي داد زمين هاي موات بودند 22 و رسول خدا(صلي الله عليه وآله)در مناطقي چون وادي عقيق، عوالي و حرّه شرقي به اكثر مهاجران اقطاع داده و زمين بخشيده بودند. بعد از كوچ دادنِ بني نضير، زمين ها و باغات آنجا چون بدون جنگ فتح شده بود، خالصه پيامبر گرديد و آن حضرت نيز آن را ميان مهاجران و دو نفر از انصار تقسيم كرد، مهاجران در مناطقي چون «غابه» هم داراي زمين شدند و درختان آن را قطع كردند و زمينش را اصلاح نمودند و نخل و گندم كاشتند. 23

/ 7