گرچه در اخبار مربوط به جاهليت، اهل مدينه بيشتر به عنوان كشاورز و زارع شناخته مي شوند ولي با بررسي روايات، مي توان به اين نتيجه رسيد كه تجارت هم كم و بيش ميان آنها رواج داشته و بعضي از اهالي اين شهر با يمن و شام به تجارت مي پرداختند و ثروت زيادي از اين راه به چنگ آورده بودند، حتي پول به ربا مي دادند; از جمله اصيحة بن جلاح رييس قبيله اوس، يكي از ثروتمندان مدينه بود و پول به ربا مي داد و مالكِ دو برج24 و صد شتر بود. سعد بن عباده از ثروتمندان مدينه، در سخاوت و بخشش، شهرت زيادي داشت و در ياري رسول خدا(صلي الله عليه وآله)كوتاهي نمي كرد. در مدينه بيشتر تجارت به صورت داخلي و خرده فروشي بود. اهالي آن به علت اشتغال به كشاورزي چندان رغبتي به تجارت نشان نمي دادند. چون مدينه سر راه قرار گرفته بود، اهالي تنها براي رفع نيازهاي ضروري خود هنگام توقف كاروان هاي تجاري، با آنها داد و ستد مي كردند. عمده تجارت خارجي مدينه توسط كاروان هاي تجاري بود كه از شام مي آمدند و كالاهاي خود را به فروش مي رساندند و كالاهاي آنها عبارت بود از گندم، جو، زيتون، انجير و پارچه. هنگام ورود يكي از اين كاروان هاي تجاري بود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مسجد مشغول خواندن خطبه نماز جمعه بود كه مردم با شنيدن صداي طبل كاروان براي اين كه كالاهاي مورد نياز خود را تهيه كنند، به سوي كاروان رفتند و جز اندكي در حضور پيامبر باقي نماندند و محل نماز را ترك كردند. خداي تعالي به اين جهت آنها را در سوره جمعه توبيخ كرده است.25 اين كاروان ها عامل تبادل خبر بودند و چون رفت و آمد اين كاروان ها زياد بود، هر روز اخبار شام به گوش مسلمانان مي رسيد و اخبار مدينه به شام مي رفت. پيش از جنگ تبوك كارواني از شام به مدينه آمد و خبر آورد كه روميان از قبائل لخم، جذام، غسّان و عامله نيرو جمع كرده اند و مقدمه سپاهشان را به «بلقاء» فرستاده اند و «هرقل» در «حمص» مانده و آماده حمله هستند. طبق اين خبر، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) براي رفتن به تبوك آماده شدند26 و هنگامي كه ابوبكر عمرو عاص را با لشكري به سوي فلسطين مي فرستاد يكي از اين كاروان ها خبر حمله مسلمانان را به هرقل رساند و آنها براي مقابله آماده شدند.27 يهودي ها هم در اين نوع تجارت شركت داشتند. بخصوص كه جو از شام وارد مي كردند و در بازار بني قينقاع به فروش مي رساندند.28 بعضي از تاجران مكه هم وقتي كه از يثرب عبور مي كردند، سر راه خود با آنها داد و ستد مي نمودند، چنانكه هاشم جدّ پيامبر(صلي الله عليه وآله) هنگام گذشتن از يثرب با «سلمي» مادر عبدالمطلب ازدواج كرد و عبدالله پدر بزرگوار پيامبر(صلي الله عليه وآله)هنگام برگشتن از شام در مدينه از دنيا رفت.29 بدين منظور بازارهايي در زمان جاهليت در مدينه وجود داشت كه عبارت بودند از: بازاري در ناحيه اي به نام يثرب، بني قينقاع، بازاري در منطقه صفاصف، بازاري در كنار قلعه مزاحم و بقيع الخيل. بعضي از اين بازارها دائمي بود و بعضي ديگر در مواقع معيني از سال برگزار مي شد و در بقيع الخيل، حيوانات و مواد غذايي به فروش مي رسيد. از همه بازارها، بازار بني قينقاع كه از آن يهود بود، رونق زياد داشت و در آن زينت آلات و وسائل فلزي داد و ستد مي شد. 30 وضعيت تجاري مدينه بعد از هجرت پس از اين كه مسلمانان از مكه به مدينه هجرت كردند، چون پيشه اصلي شان تجارت بود، بعضي شان مشغول تجارت شدند و افرادي از انصار هم از آنان پيروي كرده، وارد بازار شدند و به داد و ستد پرداختند و تجارت در مدينه رونق گرفت و اهل مدينه با مناطق ديگر به تجارت مشغول شدند و توانستند با اهل مكه رقابت كنند. اوج اين تجارت بعد از فتح مكه و ورود قبائل حجاز به اسلام بود، چون آنان موظّف بودند كه به دولت مدينه زكات بپردازند و اين اموال سرمايه تجاري براي اهل آن قرار گرفت. حاطب بن ابي بلتعه مواد غذايي مي فروخت.31 دحيه كلبي از شهرهاي شام روغن زيتون و مواد غذايي وارد مي كرد.32ابامعلق انصاري نيز بعد از هجرت با سرمايه خود و ديگران با شهرهاي ديگر رابطه تجاري داشت. يكسال پيش از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) ابوبكر همراه نعيمان و سويبط بن حرمله براي تجارت به شهر بُصراي شام رفته بودند. همچنين تجّار شام كالاهايي چون روغن، گندم، جو، انجير، پارچه و آنچه در شام وجود داشت به مدينه مي آوردند و تاجران نبطي، گندم و زيتون وارد مي كردند. مهمترين كالاهايي كه از خارج وارد مدينه مي شد، انواع پارچه براي لباس و عمامه بود. از يمن هم عطر مي آوردند. از جمله مناطقي كه در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) با مدينه رابطه تجاري داشت، نجد بود. آن حضرت اسراي بني قريظه را توسط سعد بن زيد انصاري به نجد فرستاد تا آنها را بفروشد و به جايش اسب و سلاح بخرد; چنانكه از يمامه خرما به مدينه مي آوردند.33 رسول خدا(صلي الله عليه وآله) هم براي رونق تجارت، براي مسلمانان بازاري بنا كرد. مكان اين بازار را ابتدا در منطقه بقيع تعيين نمود ولي با مخالفت يهوديان روبرو شد و آن را به مكان بازار مدينه در نزديكي مسجد منتقل ساخت. مكان اين بازار مانند بازارهاي بين روستاها، در فضاي باز بود و سايباني در آن وجود نداشت و معامله گر مي توانست كالاي خود را بر زمين بگذارد و خود در بازار گردش نمايد و متاعش را هم مشاهده كند و مواظب آن باشد. طول اين بازار بيشتر از عرضش بود و در آن انواع مواد غذايي; مانند خرما، گندم و روغن و انواع پوست دباغي شده و انواع لباس ها و اثاثيه منزل به فروش مي رسيد. بزّازان براي خود مكان مخصوصي داشتند و عثمان بن عفّان و طلحة بن عبيدالله از جمله بزّازان بودند. براي فروش حيوانات جاي خاصّي بود. و همه چيز در اين بازار وارد مي شد; مانند گندم، روغن زيتون، عسل، اسب و سلاح و همچنين بعضي اشياي لوكس; مانند ظروف نقره به فروش مي رسيد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) كار بازار را تنظيم كرده و بر آن اشراف داشت و خود اداره آن را بر عهده مي گرفت، عامل مخصوصي را بر آن نگماشت در حالي كه براي بازار مكه عاملي را تعيين كرد. چون خود در آنجا حاضر بود و نظارت مي كرد. آن حضرت قيمت ها را تعيين مي كرد. از احتكار منع مي نمود و حدود و قانوني براي جلوگيري از «غَبْن» فروشنده و خريدار وضع ساخت. در حالي كه در جاهليت هيچ مراقبتي بر بازار نبود. در كيل و وزن نظمي وجود نداشت و كم فروشي و غشّ به وفور يافت مي شد. در اين باره آيه: «وَيْلٌ لِلْمُطَفّفينَ» نازل شد. قبائل مجاور مدينه در شكوفايي و رواج بازار مدينه سهم بزرگي داشتند و در طول سال كالاهاي خود را به آنجا مي آوردند و به داد و ستد مي پرداختند. مهمترين چيزي كه به مدينه مي آوردند: اسب، گوسفند، شتر و روغن بود. در آن ايام بود كه رسول خدا از شخصي از قبيله بني فزاره اسبي را به قيمت ده اوقيه نقره خريد. قبايل اطراف پيش از تحريم شراب، شراب و همچنين گوشت حيوانات شكار شده را به آنجا مي آوردند و مانند زمان جاهليت با صداي بلند كالاي خود را عرضه مي كردند و از بازار مدينه خرما و گندم و بعضي از لباس ها را مي خريدند.34