بیشترلیست موضوعات مقدمه علاقه جنسي يا گناه ذاتي اخلاق جنسي ( 1 ) اخلاق جنسي ( 2 ) اخلاق جنسي ( 3 ) اصل آزادي اخلاق جنسي ( 4 ) آيا اخلاق اسلامي با رشد طبيعي استعدادها مباين است ؟ كشتن نفس يعني چه ؟ اخلاق جنسي ( 5 ) آشفتگي غرائز و ميلها اخلاق جنسي ( 6 ) انضباط جنسي ، غريزه عشق رشد شخصيت از نظر غريزه جنسي اخلاق جنسي ( 7 ) عشق و عفت توضیحاتافزودن یادداشت جدید
مرد است ؟ اتفاقا مسئله اي كه غير قابل انكار است اين است كه محيط هاي باصطلاح آزاد مانع پيدايش عشقهاي سوزان و عميق است ، در اين گونه محيط ها كه زن به حال ابتذال درآمده است ، فقط زمينه براي پيدايش هوسهاي آني و موقتي و هر جائي و هرزه شدن قلبها فراهم است . اين چنين محيطها ، محيط شهوت و هوس است نه محيط عشق به مفهومي كه فيلسوفان و جامعه شناسان آنرا محترم مي شناسند ، يعني آن چيزي كه با فداكاري و از خود گذشتگي و سوز و گداز توأم است ، هشيار كننده است ، قواي نفساني را در يك نقطه متمركز مي كند ، قوه خيال را پر و بال مي دهد و معشوق را آنچنانكه مي خواهد در ذهن خود رسم مي كند نه آنچنانكه هست ، خلاق و آفريننده نبوغها و هنرها و ابتكارها و افكار عالي است ! بهتر است اينجا مطلب را از زبان خود دانشمنداني كه طرفدار اصول نويني در اخلاق جنسي مي باشند بشنويم . ويل دورانت مي گويد : " يونانيان شعر عاشقانه را گر چه در مورد غير طبيعي آن ( عشق مرد بمرد ) مي شناختند ، داستانهاي هزار و يك شب نشان مي دهد كه سرودهاي عاشقانه از قرون وسطي جلوتر بوده ، ولي ترغيب عفت و پاكدامني از طرف كليسا كه او را به علت دور از دسترس بودن جذابيت بخشيد مايه نضج غزل عاشقانه گرديد ، حتي لارشكوفو نويسنده نيش زن مي گويد : " چنين عشقي براي روح مانند جان براي بدن است " . . . اين استحاله ميل جسماني را به عشق معنوي چگونه توجيه كنيم ؟ چه موجب مي شود كه اين گرسنگي حيواني چنان صفا و لطف بپذيرد كه اضطراب جسماني به رقت روحي تبديل شود . . . آيا رشد تمدن است كه به علت تأخير انداختن ازدواج موجب مي شود تا اميال جسماني برآورده نشود و بدرون نگري و تخيل سوق داده شود و محبوب را در لباس رنگارنگي از تخيلات اميال نابرآورده جلوه گر سازد ؟ آنچه بجوئيم و نيابيم عزيز و گرانبها مي گردد ، زيبائي به قدرت ميل بستگي دارد و ميل با اقناع و ارضاء ضعيف و با منع و جلوگيري قوي مي گردد " ( 1 ) هم او مي گويد : " به عقيده ويليام جيمس ، حيا امر غريزي نيست ، اكتسابي است ، زنان دريافتند كه دست و دل بازي مايه طعن و تحقير است و اين امر را به دختران خود ياد دادند . . . زنان بي شرم جز در موارد زودگذر ما ( 1 ) لذات فلسفه صفحه 133