اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته ديگر اينكه به نظر مي رسد اين حالت روحي كه مغاير با شهوت جنسي لا اقل از لحاظ كيفيت و هدف شناخته شده است دو نوع است و به دو صورت مختلف ظهور مي كند ، يكي به صورت حالت پر شور و پر سوز و گدازي كه در نتيجه دور از دسترس بودن محبوب و هيجان فوق العاده روح و تمركز قواي فكري در نقطه واحد از يك طرف ، و حكومت عفاف و تقوي به روح عاشق از طرف ديگر ، تحولات شگرفي در روح ايجاد مي كند

، احيانا نبوغ ميافريند . و البته هجران و فراق شرط اصلي پيدايش چنين حالتي است و وصال مدفن آن است و لااقل مانع است كه به اوج شدت خود برسد و آن تحولات شگرفي كه مورد نظر فيلسوفان است به وجود آورد . اين گونه عشقها بيشتر جنبه دروني دارد

 ، يعني موضوع خارجي بهانه اي است براي اينكه روح از باطن خود بجوشد و براي خود معشوقي آنچنانكه دوست دارد بسازد ، و از ديدگاه خود آنطور كه ساخته نه آنطور كه هست ببيند ، كم كم كار به جائي مي رسد كه به خود آن ساخته ذهني خو مي گيرد و آن خيال را بر وجود واقعي و خارجي محبوب ترجيح مي دهد . نوع ديگر آن مهر و رقت و صفا و صميميتي است كه ميان

آتشين تر مي كند بر خلاف اين نوع از عشق كه ما آنرا صفا و صميميت مي ناميم و اختصاص به زوجين دارد در اثر وصال و نزديكي كمال مي يابد .

نوع اول در حقيقت پرواز و كنش و جذب و انجذاب دو روح متباعد است و نوع دوم وحدت و يگانگي دو روح معاشر ، فرضا كسي در نوع اول ترديد كند ، در نوع دوم نمي تواند ترديد داشته باشد . در آيه قرآن آنجا كه پيوند زوجيت را يكي از نشانه هاي وجود خداوند حكيم عليم ذكر مي كند

، با كلمه مودت و رحمت ياد مي كند چنانكه مي دانيم ، مودت و رحمت با شهوت و ميل طبيعي فرق دارد ، مي فرمايد : " " ومن آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا وجعل بينكم موده ورحمه "" . يعني يكي از نشانه هاي خداوند اين است كه از جنس خود شما براي شما جفت آفريده است ، و ميان شما و آنها مهر و رأفت قرار داده است . مولوي چه خوب اين نكته را دريافته است آنجا كه مي گويد :

زين للناس حق آراسته است

زآنچه حق آراست كي تانندرست

چون پي يسكن اليهاش آفريد

كي تواند آدم از حوا بريد

اين چنين خاصيتي در آدمي است مهر ، حيوانرا كم است ، آن از كمي است

مهر و رقت وصف انساني بود

خشم و شهوت وصف حيواني بود ويل دورانت اين صفا و صميميت را كه پس از خاتمه شهوت نيز دوام پيدا مي كند اين طور توصيف مي كند : " عشق به كمال خود نمي رسد مگر آنگاه كه با حضور گرم و دلنشين خود تنهائي پيري و نزديكي مرگ را ملايم سازد ، كسانيكه عشق را فقط ميل و رغبت مي دانند فقط به ريشه و ظاهر آن مي نگرند ،

 روح عشق حتي هنگامي كه اثري از جسم بجا نمانده باشد باقي خواهد بود . در اين ايام آخر عمر كه دلهاي پير از نو با هم مي آميزند ، با شگفتگي معنوي ، جسم گرسنه به كمال خود مي رسد " ( 1 ) . با همه اختلافي كه ميان اين دو نوع عشق وجود دارد و يكي مشروط به هجران است و ديگري به وصال ، يكي از نوع ناآرامي

( 1 ) لذات فلسفه صفحه 224

/ 22