2. تقيه كتماني: - تقیه مداراتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقیه مداراتی - نسخه متنی

محمد فاضل لنکرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید














2. تقيه كتماني:

قسم دوّم،
تقيه به معناي كتمان و پنهان نمودن در مقابل افشا و روشنگري است. مقصود اصلي
از اين قسم تقيّه، حفظ مذهب حقّه اهل بيت ـ عليهمالسّلام ـ در برابر
قدرت هاي باطل و حكومت هاي جائر است; به اين نحو كه چنانچه پيروان اهل بيت،
به ظاهر در تحت سيطره و قدرت حكومت باطل و ضد شيعه قرار گيرند و طبعاً اين
چنين حكومتي، قدرت و توان كشف خويش را با توطئهها و نيرنگ هاي مختلف،
جهت از بين بردن مذهب حقّه اماميّه صرف مي كند و هر چه بيشتر سعي خود را در
راه محو آثار اين مذهب عزيز معطوف ميدارد. در چنين شرايط حساسي كه حفظ
كيان اسلام بستگي به كتمان و پنهان نمودن مذهب دارد، لازم است شيعيان چنين
تقيهاي را رعايت نمايند. در قرآن شريف، خداوند به اين تقيه اشاره
فرموده است: «و قال رجل مؤمن من آل فرعون
يكتم ايمانه».7

«مرد مؤمني از
آل فرعون كه ايمانش را پنهان ميكرد گفت».

امامان معصوم
ـ عليهمالسّلام ـ درباره تقيه كتماني تأكيد فراوان نموده و براي حفظ
اساس مذهب و كيان اسلام واقعي، آن را مورد سفارش كامل قرار دادهاند. تا
جايي كه درباره كساني كه اين تقيه را رعايت نكنند فرمودهاند كه او
داراي دين نخواهد بود.

در روايت
اعجمي از امام صادق ـ ع ـ است كه فرمود: «لا
دين لمن لا تقيّة له».8

«كسي كه در
دين تقيه نكند، از دين خارج
است».

رواياتي كه
بيانگر اين است كه امام تقيّه را جزء دين خود و دين پدران خود ميداند،
ناظر به اين نوع از تقيّه مي باشند.

در روايت معلي
بن خنيس است كه امام صادق ـ ع ـ فرمود: «يا
معلّي اكتم امرنا ولا تذعه فانه من كتم امرنا و لم يذعه اغره الله به في
الدنيا و جعله نوراً بين عينيه في الآخرة يقوده الي الجنّة. يا معلّي من اذاع
امرنا و لم يكتمه ازله الله به في الدنيا و نزع النور من بين عينيه في الآخرة
و جعله ظلمة تقوده الي النار. يا معلي ان التقية من ديني و دين آبائي و لا
دين لمن لا تقيّة له».9

اي معلّي! امر
و مسلك ما را كتمان كن و آن را شايع و منتشر نساز، بدرستي كه كسي كه كتمان
كند مذهب ما را و شايع نسازد آن را، خداوند در دنيا به سبب اين كتمان به او
عزّت دهد و نوري در پيش روي او در آخرت قرار دهد كه او را به بهشت رهنمون
سازد و اگر كسي مذهب ما را كتمان نسازد و آن را شيوع دهد، خداوند او را ذليل
و خوار سازد و در آخرت نور را از پيش روي او بگيرد و ظلمتي كه او را به جهنم
بكشاند براي او قرار دهد. معلّي تقيّه جزئي از دين من و پدرانم ميباشد
و كسي كه تقيّه نكند از دين خارج است».

با اينكه در
صدر روايت موضوع كتمان و عدم افشا را مطرح فرموده، ليكن در مقام تعليل، عنوان
تقيّه را ذكر ميفرمايد و اين مطلب شاهد آن است كه مراد از تقيّه همان
كتمان و اخفا و عدم افشا است.

در برخي از
رواياتي كه در تفسير بعضي از آيات وارد شده نيز تقيّه به معناي مورد نظر آمده
است.

در تفسير آيه
شريفه: «اولئك يؤتون اجرهم مرتين بما صبروا»
چنين آمده است:

«بما صبروا علي التقيّه»، به سبب
صبري كه جهت انجام تقيّه داشتهاند».

و در تفسير
آيه «و يدرؤن بالحسنة السيئة»
آمده است:

«الحسنة التقيّة والسيئة الا
ذاعة».10

«حسنه همان
تقيّه است و سيّئه همان اذاعه و افشا نمودن است».

در اين روايت
ميبينيم كه تقيّه را در برابر اذاعه و افشا قرار داده و اوّلي را حسنه
و دوّمي را سيئه معرفي كرده است. از اين تعبير وجود و لزوم چنين
تقيّهاي استفاده ميشود و طبعاً مسأله بايد همينطور هم باشد; زيرا
چنانكه حفظ مسلكِ حق، متوقف بر كتمان و اخفا باشد در اين صورت تقيّه ضرورت
پيدا ميكند و بحد وجوب و لزوم ميرسد.

در رابطه با
هدف از اين نوع تقيّه، روايت جالبي وارد شده و آن روايت عـبـدالله بـن ابـي
يـغـفـور از امــام صادق ـ عليهالسّلام ـ است كه فرمود:

«اتقوا علي دينكم واحجبوه بالتقيّه فانه لا ايمان لمن
لا تقيّة له انما انتم في الناس كالنحل في الطير و لو ان الطير يعلم ما في
اجواف النحل ما بقي منها شيءٌ الا اكلته و لو ان الناس علموا ما في اجوافكم
انكم تحبونا اهل البيت لا كلوكم بالسنتهم ولنحلوكم في السّر والعلانية
رحمالله عبداً منكم كان علي ولايتنا».11

«دينِ خود را
حفظ نمائيد و آن را با حجابِ تقيّه، بپوشانيد. همانا كسي كه تقيّه ندارد،
ايمان ندارد. شما شيعيان در ميان مخالفين مانند زنبور عسل در ميان پرندگانيد;
همانطوري كه اگر پرندگان بدانند آنچه را كه در دل هاي زنبور عسل هست، تمام
آنها را از بين ميبرند، همچنين اگر مخالفين بدانند آنچه را كه در قلب
هاي شما وجود دارد، كه همان محبت و دوستي ما اهل بيت باشد، به يقين با زبان
هايشان شما را از بين ميبرند و زنبور وار شما را در آشكار و نهان
ميگزند، خداوند رحمت كند كسي را كه بر ولايت ما باشد».

برداشتي كه از
اين نوع تقيّه ميتوانيم داشته باشيم ـ بويژه با تعبير: «كسي كه چنين
تقيّهاي را رعايت نكند دين ندارد» ـ اين است كه حفظ كيان اسلام و اقامه
مذهب حق، مساوق و ملازم با داشتن دين و تعهد به آيين، و عدم رعايت آن، موجب
جدايي انسان از دين خواهد بود.

با توجه به
اين معني، جا دارد ما چنين ادعا كنيم كه: افراد يا گروه هايي كه در برابر
نظام اسلامي و حاكميت قوانين قرآن در كشور جمهوري اسلامي ايران، ايستاده و
درصدد تضعيف و يا از بين بردن اين نظام مقدس ميباشند، به مقتضاي روايت
مذكور، از دين فاصله گرفتهاند و با قرآن به مخاصمه و دشمني
پرداختهاند; زيرا مقابله با استقرار حاكميت اسلام و سعي و تلاش در
تضعيف نظام ارزشمند قرآن، نميتواند با تدوين و تعهّد به دين سازگار
باشد; چرا كه دين جز تسليم در برابر مقررات اسلام و گردن نهادن به قوانين
آسماني قرآن مجيد، چيز ديگري نيست. و بسي جاي شگفتي است، افرادي كه خود را
حامي دين مي دانند و بلكه به اعتقاد خود ارشاد و هدايت جامعه اسلامي را
عهدهدار هستند، نتوانند حكومت اسلامي ايران را كه مبتني بــراســاس
اسلامِ واقعي و پيروي از ائمه ـ عليهمالسّلام ـ است تحمل كنند، بلكه در
مقام مقابله با آن برآمده و در ابعاد مختلف به تضعيف آن بپردازند. اينان
بدانند كه در پيشگاه خداوند بزرگ كه اسلام را بعنوان دين مرضي و مقبول خويش
قرار داده و در برابر ملت مسلمان ايران كه با دادن صدها هزار شهيد در راه
پيروزي و تداوم انقلاب تسليم خود را در برابر اسلام به ثبوت رساندهاند، غير معذورند و همان عبارتي كه امام معصوم ـ
عليهالسّلام ـ فرمود، بايد در مورد آنها بكار برد كه: «لا دينَ لِمَنْ لا تقيّةَ
لَهُ».

در پايان اين
قسم از تقيّه، مجدداً تذكرِ اين نكته لازم به نظر مي رسد كه اين نوع تقيّه در
شرائطي است كه پيروان مذهب حق در زير سلطه حكومت هاي ضد حق قرار گرفته باشند،
بطوري كه افشاي مذهب حق، موجب تضعيف و يا از بين رفتن آن باشد و در شرايطي كه
خود داراي قدرت بوده و تحت سلطه قدرت هاي مخالف نباشد اين نوع از تقيّه جريان
ندارد.




/ 8