3.تقيه مداراتي: - تقیه مداراتی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقیه مداراتی - نسخه متنی

محمد فاضل لنکرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3.تقيه مداراتي:

هدف از اين
تقيّه، حُسن معاشرت و مدارا و جلب مودّت و در نتيجه تحقق وحدت ميان مسلمين از
يك طرف با شركت يكپارچه در شعائر الهي و نماز جماعت و ساير مظاهر وحدت و در
حقيقت حصولِ وحدتِ كلمه ميان همه مسلمان ها و عدم پراكندگي آنان، مخصوصاً در
برابر كفار و دشمنان ميباشد و از سوي ديگر پيروان مذهب حق مورد تعيير و
مذمّت و خواري قرار نگيرند و با شركت در جماعات رفع هرگونه اتهام را از خود
بنمايند و با الزام به شركت در جماعات و مانند آن خود را از صف مسلمين جدا
نكرده و دچار مخاطره نگردند. اين قسم از تقيّه مورد تأكيد ائمه ـ
عليهمالسلام ـ قرار گرفته و با تحريص و ترغيب، پيروان خويش را به رعايت
آن وادار نمودهاند. در اينجا به نقل چند روايت در اين زمينه
ميپردازيم:

1 ـ هشام بن
حكم قال سمعت ابا عبدالله ـ عليهالسّلام ـ يقول:

«اياكم ان تعملوا عملاً نعيّر به فان ولد السوء يعيّر
والده بعمله كونوا لمن انقطعتم اليه زينا ولا تكونوا علينا شينا صلّوا في
عشائرهم و عودّوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم ولا يسبقونكم الي شي من الخير
فأنتم اولي به منهم والله ما عبدالله بشي احب اليه من الخباء قلت و ما الخباء
قال التقيّة».12

«بپرهيزيد از
عملي كه ما را به وسيله آن خوار سازيد، بدرستي كه فرزند بد، با عمل سوء خود
باعث ملكوك شدن پدر ميشود. شما شيعه براي كسي كه به او روي
آوردهايد زينت باشيد و باعث زشتي و آبروريزي ما نشويد. در نماز جماعت
آنها شركت كنيد و از مرضاي آنها عيادت نماييد و در تشييع جنائز آنها حاضر
شويد و نبايد آنها در انجام عمل خير بر شما سبقت بگيرند; زيرا شما در انجام
عمل خير از آنها سزاوارتر هستيد. به خدا قسم خداوند به چيزي كه محبوبتر از
خباء يعني تقيّه باشد، عبادت و پرستش نشده است».

از اين روايت
شريف استفاده ميكنيم كه اعمالي از قبيل عدم شركت در نمازهاي جماعت
مسلمانان و نرفتن به عيادت بيمارانشان و حضور پيدانكردن در تشييع جنازه آنان
موجب تعيير پيشوايان و رهـبـران مــا يـعـنـي امـامـان مـعـصـوم ـ
عليهمالسّلام ـ خواهد شد و در حقيقت نقطه سياهي بر دامان پاك و ملكوتي
آنان خواهد نشست.

همچنين از اين
روايت استفاده ميشود كه نام و عنوان اين عمل، خباء و تقيّه است و اين
عبادت از محبوبترين عبادت ها نزد خداوند متعال است و از همينجا صحّت چنين
عبادتي را استفاده ميكنيم; زيرا كه عبادت باطل و غير صحيح
نميتواند محبوب خداوند باشد تا چه رسد به اينكه محبوبترين آن قرار
گيرد.

2 ـ (روايت
صحيح) حماد بن عثمان از امام صادق ـ عليهالسّلام ـ نقل كرده است كه
فرمود: «من صلّي معهم في الصف الأوّل
كانكمن صلي خلف رسولالله ـ ص ـ في الصف
الأوّل».13

«هركس در صف
اوّل با آنان نماز گزارد، مانند كسي است كه با رسول خدا در صف اوّل نماز
بخواند».

پيدا است كه
نماز جماعت با رسول خدا آنهم با صف اوّل داراي چه فضيلت و ثوابي
است.

امام صادق ـ ع
ـ برطبق اين روايت نماز با برادارن اهل تسنن را در حاليكه الزام و اجباري از
سوي آنان وجود ندارد، همانند نماز با رسول خدا ميداند. آيا با اين
تشبيه كسي مي تواند چنين نمازي را باطل و غيرصحيح بداند؟

3 ـ (روايت
صحيح) حفص بن بختري از امام صادق ـ عليهالسّلام ـ نقل مي كند كه فرمود:
«يحسب لك اذا دخلت معهم و ان كنت لاتقتدي
بهم قبل ما يحسب لك اذا كنت مع من تقتدي به».

«هنگامي كه
داخل در جماعت آنان شوي، اگرچه اقتدا هم نكني، اجر و حساب تو همانند كسي است
كه به جماعت پيوسته و به نماز اقتدا كرده باشد».

4 ـ (روايت
صحيح) علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر ـ عليهماالسّلام ـ آورده كه حضرت
فرمود : «صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن
نصلّي معهم».14

«امام
حسن و امام حسين ـ عليهما السّلام ـ در نماز اقتدا به مروان كردند و ما هم با
آنان نماز ميخوانيم».

پيدا است كه
حسنين ـ عليهماالسّلام ـ هيچگونه خوفي از مروان نداشتند و از ظاهر روايت هم
چنين استفاده ميشود كه آن دو بزرگوار به اين نماز اكتفا كرده و در مقام
اعاده آن برنميآمدند. و همچنين در همين رابـطـه بـايـد عـمـل
اميـرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ را مورد نظر قرار داد، كه آن وجود مقدّس
در جماعت مسلمين شركت مينمودند، در حاليكه نمي توان منشأ آن را
خوف قرار داد و ظاهر آن است كه اميرالمؤمنين نمازي را كه با آنان اقامه
ميكرد، تكرار نمي نمود; بلكه به همان نماز اكتفا
ميفرمود.

5 ـ روايت
اسحاق بن عمار: «قال قلت لابي عبدالله ـ ع ـ
اني ادخل المسجد فاجد الامان قد ركع وقد ركع القوم فلا يمكنني ان اُؤذّن
واقيم و اكبّر فقال لي فاذا كان ذلك فادخل معهم في الركعة واقتد بها فانها من
افضل ركعاتك».15

اسحق بن عمار
ميگويد: «به امام صادق ـ ع ـ عرض كردم: من داخل مسجد ميشوم در
حالي كه امام جماعت و مردم هم در ركوع هستند و من نميتوانم اذان و
اقامه و سپس تكبير بگويم. امام فرمود: چنين زماني در نماز آنان شركت كرده و
در همان ركعت اقتدا كن كه اين ركعت از بهترين ركعات تو خواهد
بود».

از برخي
روايات استفاده ميشود كه تقيه مدارائي حتي در برابر ناصبيها نيز
جريان دارد و آن روايت زراره از امام باقر ـ ع ـ است كه فرمود: «لا بأس بان تصلي خلف الناصب ولاتقرء خلفه فيما يجهر فيه
فان قرائته يجزيك». 16

«اشكالي نيست
در اينكه اقتدا به ناصب كني و در نمازهاي جهري، قرائت نكني. پس بدرستي كه
قرائت او كفايت مي كند تو را».

البتّه
نميتوان اين امر را مورد انكار قرار داد كه از برخي از روايات چنين
استفاده ميشود كه عبادت با اين نحو تقيّه (تقيه مداراتي) نمي تواند
صحيح باشد. ليكن اين قسم از روايات، علاوه براينكه بعضي از آنها از نظر سند
اعتبار ندارد و فاقد حجيّت است; نميتواند در برابر روايات صحيح بسياري
كه دلالت بر صحّت دارد، نقشي داشته باشد. با اين حال از اين دسته از روايات
هم مانند روايات گذشته، چنين استفاده ميشود كه شركت در جماعات و نماز
خواندن با آنان داراي حسنه و درجاتي خواهد بود و در حقيقت رجحان تقيّه
مدارائي را همانند روايات گذشته افاده ميكنند.

مناسب است در
اينجا به يكي از آن روايات اشاره شود و آن روايت عمر بن يزيد از امام صادق ـ
عليهالسّلام ـ است كه فرمود: «ما كنتم
احد يصلي صلوة فريضة في وقتها ثم يصلي معهم صلوة تقيّة وهو متوضّأً الا كتب
الله له بها خمساً و عشرين درجة فارغبوا في
ذلك».17

«احدي از شما
نيست كه نماز واجبي را در وقت خودش بخواند سپس همان نماز را به صورت تقيّه،
در حالي كه وضو دارد با آنان بخواند، مگر اينكه خداوند براي اين نماز
تقيهاي، بيست و پنج درجه بنويسد. پس رغبت كنيد در اين امر».

از اين روايت
نيز ميتوان استفاده صحت نمود; زيرا نماز با آنان را مقيد به وضو
ميكند و اين با بطلان نماز سازگار نيست.

البته در ميان
اخبار به رواياتي برميخوريم كه مفاد آنها بطلان نماز جماعت با آنان است
و آنان را به منزله ديوار ميدانند و نماز را تنها با كسي تجويز
ميكنند كه از نظر اعتقاد به حق، مورد وثوق و اطمينان باشد. مانند روايت
ابي عبدالله برقي كه گفت: «كتبت الي ابي
جعفر الثاني عليهالسّلام ـ ايجوز الصلوة خلف من وقف علي ابيك وجدك؟
فاجاب: لا تصلّ وارئه».18

«به موسي بن
جعفر ـ عليهالسّلام ـ نوشتم: آيا اقتدا كردن به شخصي كه به پدر و جد تو
توقف كرده است؟ (يعني واقفيه; كساني كه بعد از امام صادق ـ ع ـ توقف كردند و
امامت شخص ديگري را نپذيرفتند) امام فرمود در نماز به آنها اقتدا
مكن».

و همينطور
روايت زراره كه گفت: «سئلت ابا جعفر ـ
عليهالسّلام ـ عن الصلوة خلف المخالفين فقال: ما هم عندي الا بمنزلة
الجُدُر».19

«از امام صادق
ـ عليهالسّلام ـ درباره اقتدا كردن در نماز به مخالفين سؤال نمودم،
حضرت فرمود: اينها در نزد من به منزله ديوارند».

و نيز روايت
علي بن راشد كه گفت: «قلت لابي جعفر ـ
عليهالسّلام ـ ان مواليك قد اختلفوا فاصلّي خلفهم جميعاً فقال: لاتصل
الاّ خلف من تتق بدينه».20

«به امام صادق
ـ عليهالسّلام ـ عرض كردم: دوستان تو مختلف هستند و من در نماز به همه
آنها اقتدا ميكنم. امام فرمود: اقتدا نكن در نماز مگر به كسي كه دين و
اعتقاد او مورد وثوق است».

بديهي است كه
منظور و هدف اين قسم از روايات، بيان حكم اوّلي الهي، با قطع نظر از عناوين و
جهات ديگر مانند تقيّه است و در حقيقت منظور از اين روايات آن است كه اگر
مصالح ديگري از قبيل وحدت و تمركز قدرت مسلمين و همانند آن مطرح نباشد طبعاً
نماز با آنها غيرمجاز است، ليكن با توجه به آن جهات، نه تنها نماز با آنان
مشروعيت دارد، بلكه رجحان و بلكه لزوم پيدا ميكند; همچنانكه از روايات
گذشته استفاده نموديم.

با توجه به
اين نوع از تقيّه كه به منظور جلوگيري از پراكندگي قدرت مسلمين و ايجاد وحدت
و يكپارچگي كامل ميان تمام گروه هاي آنان در برابر استكبار جهاني و
سلطهگريهاي ضد انساني و اسلامي، مشروعيت پيدا نموده، آيا صحيح
است كه پيروان مذهب حق در مواقع مسافرت به كشورهاي اسلامي مخصوصاً در مواقع
تشرف به مكّه و مدينه براي انجام فريضه الهي كه يك هدف مهم آن نيز تجمّع
مسلمان هاي مختلف از كشورهاي گوناگون و آشنا شدن آنان با يكديگر و
پيبردن به مشكلات آنان است، خود را از جماعت هاي چندصدهزار نفري به
كنار كشيده و هنگام تشكّل صفوف جماعت در بازارها مشغول خريدن اجناس و يا در
منازل به كارهاي شخصي بپردازند؟! و يا حتي در كنار قبرستان بقيع مشغول خواندن
زيارت و نـوحـه و مـرثـيه براي ائمه بقيع ـ عليهمالسّلام ـ باشند؟! و
مهمتر از آن، هنگام تشكّل صفوف و پُر شدن مسجد از مسجد خارج شوند؟! كه خود
مكرّر چنين صحنههاي زشتي را مشاهده نمودهام.

بر روحانيون
محترم كاروان ها است كه كاملاً مردم را توجيه و با اين نوع از تقيّه يعني
تقيّه مداراتي آشنا سازند و نگذارند مبلّغين سوء و نوشتارهاي مسمومي كه بويژه
در ايام حج لبه تيز خود را متوجه شيعه اماميّه كرده و با برداشت هاي سوء از
اين قبيل، اذهان مسلمين جهان را در رابطه با پيروان اهل بيت ـ عليهم السّلام
ـ آلوده نموده و حتي اينان را از صفوف مسلمين خارج كنند و شيعه را بعنوان يك
گروه غيراسلامي معرّفي نمايند.

اينها افسانه
نيست بلكه حقيقت است، يكي از دوستان ايراني گفت: در اتوبوس شهري مكّه در كنار
شخصي از اهالي سعودي قرار گرفتم، به او سلام كردم ولي جوابي نشنيدم. اعتراض
كردم كه مگر جواب سلام واجب نيست؟ جواب داد: آري، ليكن جواب سلام مسلمان لازم
است و شما شيعيان مسلمان نيستيد!

آيا در برابر
اين تهمت هاي ناروا و دروغ هايي كه تا اعماق قلب را جريحهدار
مينمايد، راهي جز استفاده از تقيّه مداراتي داريم؟

با اين تقيّه
است كه ميتوانيم در راه تحقق وحدت مسلمين جهان گامي مؤثر برداشته و
راهي را باز بنمائيم.

با اين تقيه
است كه ميتوانيم حفظ اصالت مذهب حق را نموده و شيعه را به عنوان يكي از
گروههاي مسلمين و فرق مختلف آنان معرفي نمائيم.

با اين تقيّه
است كه ميتوانيم با شركت نمودن در نمازهايشان، با آنان آشنا شده و طرح
الفت و دوستي با آنان ريخته و كم كم حقانيت مذهب حق را براي آنان روشن
سازيم.

با اين تقيّه
است كه ميتوانيم ماهيت انقلاب اسلامي ايران را براي آنها بازگو
نمائيم.

با اين تقيّه
است كه ميتوانيم امام بزرگوار و رهبر عظيمالشأن انقلاب را به
عنوان تنها زعيم و رهبر مسلمان هاي جهان معرفي كنيم.

با اين تقيّه
است كه ميتوانيم جهان را از خواب غفلت بيدار كرده و در راه مقابله با
قدرت هاي حاكم بر آنان، كه در حقيقت ابزار قدرت هاي ضد اسلامي هستند، براي
آنها بگشائيم.

با اين تقيّه
است كه ميتوانيم در مقابل استعمار حاكم بر جهان، قيام نموده و دست آن
را به تدريج كوتاه كنيم.

و بالاخره با
اين تقيّه است كه ميتوانيم زمينه را براي ظهور حضرت بقيةالله ـ
عج ـ آماده نموده و مردم را تشنه وجود ذي وجودش قرار دهيم.

در پايان تذكر
اين نكته لازم است همانطوري كه دقّت در اقسام تقيّه و هدف هاي هر قسم روشن
ميسازد، تقيّه در تمامي اقسام به معناي تحفّظ و سرّ نگهداشتن است،
منتها در تقيّه به معناي اوّل تحفّظ در رابطه با جان و مال و عرض و حيثيت خود
و يا ديگر برادران پيرو مذهب حق خواهد بود و تقيّه به معناي دوّم در رابطه با
حفظ مذهب حق و جلوگيري از زوال و از بين رفتن آن بدست قدرت هاي حاكم و
سلطهگر است و تقيّه مداراتي در رابطه با حفظ وحدت مسلمين در برابر
استكبار ضداسلام و نيز حفظ مذهب حق در رابطه با مسلمان بودن پيروان آن و حفظ
حيثيت پدران ارجمند امّت و زمامداران دلسوز آن يعني ائمه بزرگوار شيعه
است.

از اينجا است
كه در اصل معناي تقيّه در اقسام سه گانه هيچگونه تغيير و تفاوتي وجود
ندارد.

و نيز در
آخرين كلام از برادراني كه با مطالعه اين رساله مختصر و فشرده كه ظرف مدت
بسيار كوتاهي به نگارش درآمد راهي براي آنها گشوده ميشود، استدعا دارم
مرا از دعاي خير فراموش نفرموده و مخصوصاً در حرمين شريفين براي اينجانب و
مرحوم آيةالله والد قدس سره طلب مغفرت بنمايند.

والسلام علي جميع اخواننا
المؤمنين و علي عبادلله الصالحين و رحمةالله و
بركاته.

/ 8