پيشگفتار - برهنه کردن کعبه از جامه، به هنگام تجدید جامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

برهنه کردن کعبه از جامه، به هنگام تجدید جامه - نسخه متنی

محمد دقن‌؛ مترجم: هادی‌ انصاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشگفتار

بي‌شك‌ برهنه‌ كردن‌ كعبة مشرّفه‌ از جامه‌، به‌ منظور آويختن‌ جامة نوين‌ بر آن‌، امري‌ است‌ مباح‌ و بي‌اشكال‌; زيرا كعبه‌ از دوران‌ حضرت‌ ابراهيم‌ خليل ــ عليه السلام ــ به‌ مدت‌ طولاني‌، عاري‌ از جامه‌ بود تا اينكه‌ با آمدن‌ تُبَّع حميري‌ به‌ مكه‌ مكرمه‌، جامه‌اي‌ بر آن‌ قرار داده‌ شد.

به‌ گفتة مشهور، وي‌ نخستين‌ كسي‌ است‌ كه‌ كعبه‌ را با جامه‌ آراست.

ازرقي‌ از ابن‌ ابي‌مليكه‌ روايت‌ كرده‌ است كه: «كعبه‌ در دوران‌ جاهليت‌ به‌ وسيلة چندين‌ جامه‌ پوشانده‌ مي‌شد هرگاه‌ شخصي‌ جامه‌اي‌ را به‌ كعبه‌ هديه‌ مي‌كرد، آن‌ جامه‌ آويخته‌ مي‌شد وديگر جامه‌ها را در خزانة كعبه‌ به‌ وديعت‌ مي‌سپردند و وقتي‌ جامه‌اي‌ كه‌ بر روي‌ كعبه‌ قرار داشت‌ آسيب‌ مي‌ديد، جامة نوين‌ ديگري‌ را بر روي‌ آن‌ قرار مي‌دادند و هيچگاه‌ جامه‌هاي‌ پيشين‌ را از روي‌ آن‌ بر نمي‌داشتند...»1 بديهي‌ است‌ باقي‌ ماندن‌ جامه‌هاي‌ كهنه‌ ومندرس‌ براندام‌ بيت الله الحرام‌، مورد پسند هيچ‌ انسان‌ با ذوق‌ و سليمي‌ نبود، ليكن‌ مردمان‌ جاهليت‌ را نمي‌توان‌ سرزنش‌ كرد; زيرا آنان‌ اين‌ كار را بر اساس‌ اعتقاد و حسن‌ نيت‌ انجام‌ مي‌دادند، هنگامي‌ كه‌ اسلام‌ ظهور كرد و ذهنيت‌ آنان‌ را ترقّي‌ داد و سطح‌ زندگي‌ اجتماعي‌ آنان‌ پيشرفت‌ نمود، مسلمانان‌ به‌ هنگام‌ قرار دادن‌ جامة نوين‌ بر كعبه‌، جامة پيشين‌ را از روي‌ آن‌ برداشتند.

تاريخ‌ نگاران‌ در مورد عاري‌ نمودن‌ كعبه‌ از جامه‌ روايات‌ متعددي‌ را آورده‌اند.

برخي‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ عمربن‌ خطاب‌ هر سال‌ جامة پيشين‌ كعبه‌ را از روي‌ آن‌ بر مي‌داشت‌ و در ميان‌ حاجيان‌ تقسيم‌ مي‌كرد كه‌ آنان‌ از جامة قديمي‌ كعبه‌ به‌ هنگام‌ اقامت‌ خود در مكه‌، به‌ عنوان‌ سايبان‌ استفاده‌ مي‌كردند، ليكن‌ بيشتر تاريخ‌نگاران‌ تقريباً به‌ صورت‌ اجماع‌ آورده‌اند: نخستين‌ شخصي‌ كه‌ كعبه‌ را از جامة قديمي‌ عاري‌ نمود و به‌ جهت‌ تميز كردن‌ و سبك‌ نمودن‌ آن‌ از جامه‌هاي‌ قديمي‌ و قرار دادن‌ جامة جديد، به‌ همراه‌ خوشبو كردن‌ آن‌ با عطر عالي‌، همانا «شيبة بن‌ ابي طلحه‌ حجبي» بوده‌ كه‌ نسب‌ پرده‌داران‌ كعبه‌; يعني‌ شيبيان‌ به‌ او ختم‌ مي‌گردد.

اين‌ كار در دوران‌ معاوية بن‌ ابوسفيان‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

بنابراين‌، عاري‌ كردن‌ كعبه‌ از جامه‌هاي‌ قديمي‌ به‌وسيلة عمر و ديگران‌، تنها به‌ منظور تخفيف‌ از جامه‌هاي‌ انباشته‌ بر روي‌ كعبه‌ بوده‌ و كعبه‌ را به‌ طور كامل‌ عاري‌ از جامه‌ نمي‌كرده‌ است‌.

از ابن‌ مليكه‌ روايت‌ كرده‌اند كه‌ گفت‌: «جامه‌ها و پوشش‌هاي‌ بسياري‌ از جامه‌هاي‌ دورة جاهلي‌ بر روي‌ كعبه‌ بود كه‌ از انواع‌ چرم‌ و پارچه‌هاي‌ مويي‌ و راه‌ راه‌ بوده‌ و تمامي‌ آنها يكي‌ بر روي‌ ديگري‌ قرار داده‌ مي‌شده‌ است‌.

پس‌ از ظهور اسلام‌ هنگامي‌كه‌ به‌ هزينة بيت‌المال‌ جامه‌ بر كعبه‌ پوشانيدند، هربار قسمتي‌ از جامه‌هاي‌ پيش‌ را از روي‌ كعبه‌ برمي‌داشتند.

به‌ روزگار حكومت‌ عمر و عثمان‌، پارچه‌هاي قباطي را از مصر آورده‌ و بر كعبه‌ قرار مي‌دادند.

عثمان‌ نيز دو بار در سال‌، جامه‌اي‌ از پارچه‌هاي‌ يمني‌ را بر كعبه‌ مي‌پوشاند كه‌ پارچه‌هاي‌ ياد شده‌ را به‌ وسيله‌ كارگزار خود در يمن‌ «يعلي‌ بن‌ منبه» بدين‌ منظور فراهم‌ مي‌آورد.

پس‌ عثمان‌ نخستين‌ كسي‌ بود كه‌ بر كعبه‌ دو جامه‌ (يكي‌ را بر ديگري‌) قرار داد.

چون‌ معاويه‌ به‌ حكومت‌ رسيد. جامة ديبا و قباطي‌ را بر كعبه‌ پوشانيد.

شيبة بن‌ عثمان2 پيشنهاد كرد جامه‌ها و باقيمانده‌ از پارچه‌هاي‌ دوران‌ جاهليت‌ از كعبه‌ جدا شود و چيزي‌ از نجاست‌ مشركان‌ دورة جاهلي‌ كه‌ به‌ سبب‌ دست‌ كشيدن‌ آنان‌، جامه‌ها آلوده‌ شده‌ بود، بر كعبه‌ باقي‌ نماند.

در اين‌ باره‌ براي‌ معاويه‌ نامه‌اي‌ نوشت‌ و معاويه‌ آن‌ هنگام‌ در شام‌ بود.

او در پاسخ‌ نوشت‌: تمام‌ جامه‌هاي‌ پيشين‌ كعبه‌ را از آن‌ جداكند و بدين‌ منظور جامه‌اي‌ از پارچه‌هاي‌ ديبا و قباطي‌ و حبري‌ ارسال‌ نمود.

راوي‌ مي‌گويد: خود ديدم‌ كه‌ شيبه‌ جامه‌ها را از روي‌ كعبه‌ برداشت‌ و چيزي‌ از آنها را بر كعبه‌ باقي‌ نگذاشت‌.

نامبرده‌ تمام‌ ديوارهاي‌ كعبه‌ را با خلوق‌ و عطر آغشته‌ نمود، سپس‌ همان‌ جامه‌اي‌ را كه‌ معاويه‌ فرستاده‌ بود، بر آن‌ قرار داد و جامه‌هاي‌ پيشين‌ را ميان‌ مردم‌ مكه‌ تقسيم‌ نمود.

ابن‌ عباس‌ هم‌ در اين‌ حال‌، درون‌ مسجد حاضر بود و برداشتن‌ جامه‌ها از روي‌ كعبه‌ را نظاره‌ مي‌كرد و خود ديدم‌ كه‌ او از اين‌ كار ناراحت‌ نشد و آن‌ را زشت‌ نشمرد.»3 همچنين بار ديگر در سال160 هـ . ق‌. هنگامي‌ كه‌ مهدي‌ خليفة عباسي‌ حج‌گزارد، كعبه‌ كاملاً از جامه‌ عاري‌ گرديد بدين‌ صورت‌ كه‌ به‌ او گزارش‌ دادند تعداد زيادي‌ جامه‌ بر روي‌ هم‌ انباشته‌ شده‌ و سنگين‌ گرديده‌ است‌; به‌طوري‌ كه‌ بيم‌ آن‌ مي‌رود ديوارهاي‌ كعبه‌ فرو ريزد.

وي‌ دستور داد همة جامه‌ها را از روي‌ آن‌ برداشته‌ و چيزي‌ به‌ آن‌ باقي‌ نگذاشتند.

سپس‌ به‌ تمام‌ ديوارهاي‌ بيروني‌ و دروني‌ كعبه‌ غاليه‌ و مشك‌ و عنبر ماليدند و نيز تمام‌ ديوارها، از پايين‌ تا بالا و پيرامون‌ آن‌ را به‌ مشك‌ آغشته‌ كردند.

از آن‌ پس‌ سه‌ جامه‌ از پارچه‌هاي‌ قباطي‌ و خز و ديبا بر آن‌ پوشانيدند.

راوي‌ گويد: در تمام‌ مدتي‌ كه‌ بر كعبه‌ مشك‌ و عنبر مي‌ماليدند و بر آن‌ جامه‌ مي‌پوشاندند، مهدي‌ روي‌ بام‌ مسجدالحرام‌، جايي‌ نزديك‌ به «دارالندوه» نشسته‌ بود و كعبه‌ را مي‌نگريست‌.

از آن‌ پس‌ تا سال200 هـ . ق‌. همچنان‌ هر سال‌ جامه‌اي‌ بر كعبه‌ مي‌آويختند و چيزي‌ از آن‌ها كم‌ نمي‌كردند.

در سال‌ ياد شده‌، «حسين بن حسن افطس طالبي علوي» در فتنه‌اي‌ كه‌ آغاز گرديد، به‌ مكه‌ در آمد و جامه‌هاي‌ كعبه‌ را از روي‌ آن‌ برداشت‌; دو جامة ابريشم‌ نازك‌، يكي‌ به‌ رنگ‌ زرد و ديگري‌ سپيد بر كعبه‌ پوشانيد.

در آن‌ هنگام‌ كه‌ كعبه‌ عاري‌ از جامه‌ گرديده‌ بود، رنگ‌ ديوارها آشكار شد و كعبه‌ همچون‌ رنگ‌ عنبر درخشان‌ بود كه‌ به‌ نظر مي‌رسد باقي‌ مانده‌هاي‌ مشك‌ و عنبري‌ بوده‌ كه‌ با آن‌ ديوارهاي‌ كعبه‌ را آغشته‌ بودند.4 همچنين‌ كعبه‌ در سال643 هـ . ق‌. بر اثر بادِ توفان‌، كه‌ به‌ مكه‌ روي‌ آورد.

جامة كعبه‌ مشرّفه‌ را از روي‌ آن‌ برداشت‌ و آن‌ باد مدّت‌ بيست‌ و يك‌ روز ادامه‌ يافت‌ و در اين‌ مدّت‌ كعبه‌ همچنان‌ عاري‌ از جامه‌ بود، تا اينكه‌ به‌ وسيله‌ مرد نيكو كار «منصور بن‌ منعه‌ بغدادي» كه‌ در آن‌ هنگام‌، بزرگ‌ حرم‌ مكي‌ به‌ شمار مي‌آمد، جامه‌ بر روي‌ كعبه‌ قرار داده‌ شد.

در سال959 هـ . ق. در درون‌ سلطنت‌ سليمان‌ قانوني‌ عثماني‌، بار ديگر جامة كعبه‌ به‌ جهت‌ اصلاح‌ و ترميم‌ سقف‌ و چوب‌هاي‌ آن‌، از روي‌ آن‌ برداشته‌ شد كه‌ پس‌ از پايان‌ ترميم‌، جامه‌ را مجدداً بر روي‌ كعبه‌ قرار دادند.5 اين‌ مطالب گفته‌هايي بود كه‌ تاريخ نگاران دربارة جامة كعبه‌ و عاري‌ شدن‌ آن‌ از جامه‌ ذكر كرده‌اند.

البته‌ اين‌ بدان‌ معني‌ نيست‌ كه‌ كعبه‌ تنها در موقعيت‌هاي‌ ياد شده‌، بدون‌ پوشش‌ قرار گرفته‌ باشد; زيرا عاقلانه‌ به‌ نظر نمي‌رسد كه‌ جامه‌هاي‌ كعبه‌ مشرّفه‌ در طول‌ قرن‌هاي‌ متمادي‌ گذشته‌ همچنان‌ بر كعبه‌ قرار گرفته‌ باشد، بلكه‌ منطق‌ حكم‌ مي‌كرد كه‌ هر چند مدتي‌ يك‌ بار جامه‌ها را از روي‌ كعبه‌ برداشته‌، آن‌ را سبك‌ كنند و نيز هنگامي‌ كه‌ اصلاحات‌ و ترميم‌هايي‌ در ساختمان‌ كعبه‌ صورت‌ مي‌گرفت‌، آن‌ را عاري‌ از جامه‌ مي‌كردند.

همچنان‌ كه‌ در دوران‌ كنونيِ ما، در سال1377 هـ .

به‌ علت‌ تجديد سقف‌ كعبه‌، آن‌ را عاري‌ از جامه‌ نمودند.6 در اين‌ جا نكته‌اي‌ كه‌ لازم‌ به‌ يادآوري‌ است‌، آن‌ است‌ كه‌ زمان‌ برداشته‌ شدن‌ جامه‌ از روي‌ كعبه‌ داراي‌ تاريخ‌ و زمان‌ معين‌ نبوده‌، همانند قرار گرفتن‌ جامة نوين‌ بر آن‌ در هر سال‌، ليكن‌ آنچه‌ كه‌ به‌ نظر مي‌رسد اين‌ است‌ كه‌ تغيير جامة كعبه‌ در هر سال‌، از دوران‌ مماليك‌ معمول‌ شد، به‌ ويژه‌ پس‌ از وقفي‌ كه‌ از سوي‌ «سلطان صالح اسماعيل» براي‌ جامة كعبه‌ در هر سال‌ قرار داده‌ شد.

از آن‌ تاريخ‌ به‌ بعد، سالانه‌ به‌ طور منظم‌ جامة كعبه‌ ارسال‌ گرديد و خداوند به‌ حقيقت‌ امور آگاه‌تر است‌.

شست‌ و شوي‌ درون‌ كعبة معظمه: شست‌ و شوي‌ درون‌ كعبة مشرفه‌ از ديرباز به‌ صورت‌ سنتي‌ معمول‌ در آمده‌ است‌.

نخستين‌ بار درون‌ كعبه‌ از سوي‌ پيامبر گرامي ــ صلي الله عليه و آله ــ شست‌ و شو داده‌ شد و اين‌ كار در روز فتح‌ مكه‌، پس‌ از شكستن‌ بتها و از ميان‌ بردن‌ آثار شرك‌ و بت‌پرستي‌ به‌ انجام‌ رسيد.

فاسي‌ مي‌نويسد: «هنگامي‌ كه‌ رسول‌ خدا ــ صلي الله عليه و آله ــ طواف‌ خويش‌ را به‌ پايان‌ رسانيد.

عثمان‌ بن‌ طلحه‌ را احضار نمود و كليد كعبه‌ را از وي‌ گرفت‌ و درِ كعبه‌ را براي‌ ايشان‌ باز كردند.

پس‌ حضرت‌ به‌ درون‌ كعبه‌ وارد شدند، در آن‌ كبوتري‌ ازچوب‌ ديد كه‌ با دست‌ خود آن‌ را شكسته‌ و بر زمين‌ افكند.» نامبرده‌ در جاي‌ ديگر از اسامة بن‌ زيد روايت‌ مي‌كند كه‌ گفت‌: «به‌ همراه‌ رسول‌ خدا ــ صلي الله عليه و آله ــ به‌ درون‌ كعبه‌ وارد شدم‌، حضرت‌ تصويري‌ را درآنجا ديدند، پس‌ ظرف‌ آبي‌ را طلب‌ كردند.

آن‌ را براي‌ ايشان‌ حاضر نمودم‌.

حضرت‌ با آب‌ شروع‌ به‌ محو كردن‌ تصوير نمود و فرمود: «خداوند بكشد قومي‌ را كه‌ چيز خلق‌ نشده‌اي‌ را به‌ تصوير مي‌كشند».7 از آن‌ پس‌ شست‌ و شوي‌ كعبه‌ معظمه‌ به‌ صورت‌ سنتي‌ باقي‌ مانده‌ از دوران‌ رسول‌ خدا ــ صلي الله عليه و آله ــ تا كنون‌ در آمده‌ و اين‌ سنت‌ در طول‌ ساليان‌ دراز گذشته‌، معمول‌ بوده‌ و هست‌.

در دوران‌هاي‌ پيش‌ از اين‌، شست‌ و شوي‌ كعبه‌ از درون‌، بيش‌ از يكبار در سال‌ معمول‌ بود.

كه‌ اين‌ كار در روز پس‌ از بيست‌ و نهم‌ رجب‌، و در روز بيست‌ و هفتم‌ ذي‌القعده‌ جهت‌ آمادگي‌ براي‌ حج‌ و نيز در هفتة اول‌ از ماه‌ محرم8 صورت‌ مي‌گرفته‌ است‌.

اما در نيمة اول‌ از قرن‌ چهاردهم‌ هجري‌، شست‌ و شوي‌ درون‌ كعبه‌ دو بار در سال‌ تعيين‌ گرديد كه‌ نخستين‌ بار آن‌ در اواخر ماه‌ ذي‌القعده‌ و ديگري‌ غالباً در روز دوازدهم‌ از ماه‌ ربيع‌الاول‌ شست‌ و شو داده‌ مي‌شد.

در دوران‌ ما، شست‌ و شوي‌ كعبه‌ مشرفه‌ دو بار در سال‌، نخست‌ در مراسم‌ حج‌ و ديگر در ماه‌ شعبان‌ انجام‌ مي‌شود.

به نظر مي‌رسد كه‌ علت‌ شست‌ و شوي‌ متعدد درون‌ كعبه‌ در سال‌، در دوران‌هاي‌ گذشته‌، اين‌ بوده‌ كه‌ در آن‌ هنگام‌ پرده‌داران‌ كعبه‌ در برابر پاداش‌ و هديه‌هايي‌، به‌ حاجيان‌ اجازة ورود به‌ درون‌ كعبه‌ در موسم‌ حج‌ و نيز موسم‌ عمرة رجبيه‌ و نيز گاه‌ در بعضي‌ مناسبات‌ مذهبي‌ مي‌دادند.

بنابراين‌، شست‌ و شوي‌ درون‌ كعبه‌ پس‌ از پايان‌ آن‌ زمان‌ها ضروري‌ به‌ نظر مي‌رسيده‌ است‌.

اما اكنون‌، به‌ هيچ‌ يك‌ از حاجيان‌ و نيز عمره‌گزاران‌، در زمان‌هاي‌ عمره‌، اجازة ورود به‌ درون‌ كعبه‌ داده‌ نمي‌شود، كه‌ در اين‌ ميان‌ برخي‌ بزرگان‌ از شخصيت هاي‌ دولت هاي‌ اسلامي‌، مانند رؤساي‌ جمهور كشورهاي‌ اسلامي‌ از اين‌ قاعده‌ مستثني‌ هستند.

بنابراين‌، شست‌ و شوي‌ درون‌ كعبه‌ بيش‌ از يك‌ يا دو بار در سال‌ ضرورتي‌ نداشته‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ در موسم‌ حج‌، هنگام‌ تغيير جامة كعبه‌ و برداشته‌ شدن‌ جامة پيشين‌ از روي‌ آن‌، كعبه‌ را از درون‌ شست‌ و شو داده‌ و ديوارهاي‌ دروني‌ و بيروني‌ آن‌ را خوشبو مي‌سازند.

اما چگونگي‌ شست‌ و شوي‌ كعبه‌ اينگونه‌ است‌: در پگاه‌ روز تعيين‌ شده‌ براي‌ شست‌ و شوي‌ كعبه‌، رييس‌ پرده‌داران‌ لحظاتي‌ پس‌ از طلوع‌ آفتاب‌ به‌ همراه‌ ديگر پرده‌داران‌ از خاندان‌ شيبي‌ در حطيم‌ حضور مي‌يابند و در اين‌ هنگام‌ در كعبه‌ گشوده‌ مي‌شود.

خدمتكاران‌، پرده‌داران‌، ظرف‌هاي‌ مملو از گلاب‌ و نيز شيشه‌هاي‌ عطر گل‌ و عود سوزها را به‌ همراه‌ عنبر و عود و ندّ و نيز لباس‌هايي‌ كه‌ غالباً از نوع «شال‌ كشميري» بوده‌، براي‌ پوشيدن‌ آن‌ به‌ هنگام‌ شست‌ و شوي‌ كعبه‌ به‌ همراه‌ مي‌آوردند.

عادت‌ بر اين‌ بوده‌ كه‌ همواره‌ رييس‌ پرده‌داران‌، پادشاهان‌ يا امرا و فرماندهان‌ و نيز وزراي‌ كابينه‌، قاضي‌ و رؤساي‌ ادارات‌ گوناگون‌ را در اين‌ مراسم‌ دعوت‌ مي‌نمود، كه‌ پيش‌ از حضور آنان‌ به‌ لحظه‌اي‌ تمامي‌ مواد و وسايل‌ لازم‌ براي‌ شست‌ و شو آماده‌ مي‌گرديد.

سازمان‌ اوقاف‌ نيز معمولاً جاروهاي‌ مورد لزوم‌ در اين‌ مراسم‌ را مهيّا مي‌نمود.

دراين‌ هنگام‌، بزرگِ زمزمي‌ها به‌ همراه‌ سقّاهاي‌ آب‌ زمزم‌ حاضر شده‌ و سطل‌هاي‌ پر شده‌ از آب‌ زمزم‌ را دست‌ به‌ دست‌ به‌ سوي‌ كعبه‌ هدايت‌ مي‌كردند.

پرده‌داران‌ و دستياران‌ آنها، سطل‌ را گرفته‌ و به‌ درون‌ كعبة معظمه‌ مي‌بردند.

پس‌ از آماده‌ شدن‌ كليّة لوازم‌ ياد شده‌ در درون‌ كعبة مشرفه‌، ميهمانان‌ دعوت‌ شده‌ براي‌ شست‌ و شو به‌ درون‌ كعبه‌ وارد شده‌ و آنگاه‌ هر يك‌ از آنان‌ لباس‌هاي‌ ويژه‌ را در اختيار گرفته‌ و به‌ تن‌ مي‌كنند، سپس‌ همگي‌ در حالي‌ كه‌ هر يك‌ جارويي‌ به‌ دست‌ مي‌گيرند، عمليات‌ شست‌ و شوي‌ كعبة معظمه‌ با آب‌ زمزم‌ را،كه‌ در آن‌ گلاب‌ مخلوط‌ كرده‌اند، آغاز مي‌كنند.

پس‌ از پايان‌ شست‌ و شوي‌ زمينِ كعبه‌ و برخي‌ از قسمت‌هاي‌ ديوارهاي‌ پيرامون‌ آن‌، شروع‌ به‌ پاك‌ كردن‌ ديوارها تا ارتفاع‌ يك‌ قامت‌ از انسان‌ با گلاب‌ كرده‌، سپس‌ به‌ وسيلة عطر گل‌ قسمت هاي‌ ياد شده‌ را خوشبو مي‌سازند.

عطر گل‌ را غالباً در ظرف‌هاي‌ شيشه‌اي‌ سفيد يا بلور قرار مي‌دادند.

پس‌ از پايان‌ كار خوشبو كردن، عنبر و عود و ندّ را در بخوردان‌هاي‌ بسيار زيبا و مجللّي‌ قرار داده‌ و تمامي‌ درون‌ كعبه‌ و پيرامون‌ آن‌ را پس‌ از خشك‌ كردن‌ زمين‌ آن‌، با اسفنج‌ بخور مي‌دهند.

در پايان‌ مراسم‌ شست‌ و شوي‌ كعبة معظمه‌ و خوشبو كردن‌ آن‌، پرده‌داران‌ جاروهاي‌ ياد شده‌ را در ميان‌ مردم‌ گردآمده‌ بر در كعبه‌، تقسيم‌ و توزيع‌ مي‌كنند.9 پس‌ ازپايان‌ شست‌ و شوي‌ كعبة معظمه‌ و خوشبو كردن‌ آن‌، طبق‌ معمول‌ در لحظه‌اي‌ كه‌ جامة قديمي‌ و پيشين‌ آن‌ از روي‌ آن‌ برداشته‌ مي‌شود، هم‌ زمان‌ در همان‌ لحظه‌ جامة نوين‌ كعبه‌ معظمه‌ بر آن‌ قرار داده‌ مي‌شود.

عطر آگين‌ نمودن‌ كعبه بي‌ شك‌ خوشبو كردن‌ ديوارهاي‌ كعبه‌ از درون‌ و برون‌ كاري‌ مستحب‌ و پسنديده‌ به‌ شمار مي‌آيد.

ليكن‌ ما در جستجويي‌ كه‌ در ميان‌ كتاب‌ها و نوشته‌هاي‌ تاريخ‌نگاران‌ در اين‌ باره‌ كرده‌ايم‌، به‌ مطلبي‌ كه‌ نشانگر اين‌ كار به‌ وسيله‌ مردم‌ دوران‌ جاهليت‌ و يا صدر اسلام‌ به‌ صورت‌ منظم‌ باشد برخورد نكرديم‌.

البته‌ گاه‌ اشاراتي‌ وجود دارد كه‌ در دوران‌ جاهليت‌ برخي‌ خلوق‌ و عود سوز را براي‌ عطرآگين‌ نمودن‌ كعبه‌ از درون‌ و برون‌ اهدا مي‌كرده‌اند.

اما در صدر اسلام‌، رسول‌ خدا ــ صلي الله عليه و آله ــ و ابوبكر و عمر و عثمان‌ پس‌ از جامه‌ كردن‌ كعبه‌ حركتي‌ را بعنوان‌ خوشبو كردن‌ ديوارهاي‌ آن‌ انجام‌ نداده‌اند.

معاوية بن‌ ابوسفيان‌ نخستين‌ شخصي‌ بوده‌ است‌ كه‌ كعبه‌ را با خلوق‌ و عود خوشبو كرده‌ است‌ كه‌ اين‌ كار براي‌ اوّلين‌ بار و به‌ صورت‌ منظم‌ از دوران‌ اموي‌ به‌ يادگار ماند.

نامبرده‌ غلامي‌ را بدين‌ منظور تعيين‌ كرده‌ بود كه‌ پس‌ از هر نماز، كعبه‌ را خوشبو سازد، از آن‌ پس‌ معاويه‌ سالي‌ دو بار; نخست‌ در موسم‌ حج‌ و ديگري‌ در ماه‌ رجب‌ مقداري‌ عود و خلوق‌ را بدين‌ منظور ارسال‌ مي‌نمود كه‌ پس‌ از وي‌ جانشينان‌ او نيز از اين‌ سنت‌ پيروي‌ كردند.10 اين‌ كار معاويه‌ به‌ نظر مي‌رسد به‌ علت‌ آن‌ بوده‌ است‌ كه‌ در آن‌ هنگام «شيبة بن‌ عثمان» پرده‌دار، به‌ معاويه‌ نوشت‌: جامه‌هاي‌ دوران‌ جاهلي‌ را از روي‌ كعبه‌ بردارد تا اثري‌ از نجاست‌ آنان‌ بر كعبه‌ باقي‌ نماند، كه‌ معاويه‌ نيز به‌ اين‌ مسأله‌ فرمان‌ داد و كعبه‌ عاري‌ از جامه‌ گرديد.

و در اين‌ هنگام‌ بود كه‌ ديوارهاي‌ كعبه‌ را عطرآگين‌ نمودند.

بنابراين‌، پيش‌ از آن‌ كعبه‌ عاري‌ از جامه‌ نبوده‌ ونيازي‌ به‌ خوشبو ساختن‌ ديده‌ نمي‌شده‌ است‌.

پس‌ به‌ همين‌ جهت‌ معاويه‌ به‌ عنوان‌ نخستين‌ كسي‌ كه‌ وظيفة خوشبو ساختن‌ كعبه‌ را به‌ انجام‌ رسانيد، شناخته‌ مي‌شود.

پس‌ از آن‌، عبدالله بن‌ زبير نيز هنگام‌ به‌ پايان‌ رسانيدن‌ ساختمان‌ كعبه‌ به‌ خوشبو ساختن‌ آن‌ همت‌ گماشت‌ و همه‌ ديوارهاي‌ دروني‌ كعبه‌ را با مشك‌ و عنبر از بالا تا پايين‌ آغشته‌ نمود، سپس‌ جامة كعبه‌ را بر آن‌ پوشانيد.

نامبرده‌ همه‌ روزه‌ يك‌ سطل‌ عطر و بوي‌ خوش‌ را به‌ كعبه‌ مي‌ماليد و در روز جمعه‌ اين‌ مقدار را به‌ دو سطل‌ افزايش‌ مي‌داد.11 عبدالملك‌ بن‌ مروان‌ نيز هر سال‌ جامه‌اي‌ را به‌ سوي‌ كعبه‌ ارسال‌ مي‌داشت‌ كه‌ همراه‌ آن‌ عطر و عود براي‌ كعبه‌ و مسجد رسول‌ خدا ــ صلي الله عليه و آله ــ مي‌فرستاد.12 هنگامي‌ كه‌ مهدي‌ عباسي‌ در سال160 هـ . ق. حج‌گزارد، به‌ او گزارش‌ دادند كه‌ تعداد زيادي‌ جامه‌ بر روي‌ هم‌ انباشته‌ شده‌ و كعبه‌ را سنگين‌ كرده‌ است‌، به طوري‌ كه‌ بيم‌ آن‌ مي‌رود ديوارهاي‌ آن‌ فرو ريزد.

مهدي‌ دستور داد، همة آن‌ جامه‌ها را برداشتند سپس‌ بر تمام‌ ديوارهاي‌ بيروني‌ و دروني‌ كعبه‌ غاليه‌ و مشك‌ و عنبر ماليد و بر تمام‌ ديوارها، از پايين تا بالا و از همة جوانب مشك‌ ماليدند، سپس‌ كعبه‌ را جامه‌ پوشانيد.

مهدي‌ در اين‌ هنگام‌ در مسجد نشسته‌ بود و خود ناظر آغشته‌ شدن‌ كعبه‌ به‌ غاليه‌ بود.

محمد ابن‌ اسماعيل بن‌ ابراهيم‌ پرده‌دار (حجبي‌) مي‌گويد: «با شيشه‌هاي‌ آكنده‌ از غاليه‌ بر بام‌ كعبه‌ رفتيم‌ و آنها را روي‌ ديوارهاي‌ بيروني‌ آن‌ ريختيم‌.

خدمتگزاران‌ كعبه‌ هم‌ در حالي‌ كه‌ خود را از ريسمان‌ها و قلاب‌ها آويخته‌ بودند، از پايين‌ تا بالاي‌ ديوارها را مشك‌ و غاليه‌ اندود كردند».

گفته‌ شد كه‌ رنگ‌ تيرة سنگ‌هاي‌ كعبه‌ در نتيجة آغشته‌ شدن‌ آن‌ به‌ غاليه‌هاي‌ ياد شده‌ بوده‌ است‌.13 از آنچه‌ كه‌ گذشت‌، آشكار مي‌گردد كه‌ عطرآگين‌ نمودن‌ كعبه‌ به‌ صورت‌ منظم‌، از دوران‌ معاوية بن‌ ابوسفيان‌ آغاز گرديد و از آن‌ پس‌ هر يك‌ از خلفا و سلاطين‌ پس‌ از او، تا كنون‌ همچنان‌ سنت‌ وي‌ را پي‌ گرفته‌اند.

اما اينكه‌ تاريخ‌ نگاران‌ از سنت‌ عطرآگيني‌ كعبه‌ به‌ هنگام‌ سخن‌ از جامه‌، ياد نكرده‌اند، شايد بدان‌ جهت‌ است‌ كه‌ مسألة عطرآگيني‌ كعبه‌ ـ باگذشت‌ ايام‌ ـ امري‌ عادي‌ و جزئي‌ از عمليات‌ جامه‌ كردن‌ كعبه‌ درآمده‌ بود و بدين‌ سبب‌ آنان‌ تنها به ذكر جامه‌ كردن‌ كعبه‌ بسنده‌ كرده‌اند.

گواه‌ بر اين‌ گفته‌، آن‌ است‌ كه‌ تاريخ‌نگاران‌ از نام‌ كساني‌ كه‌ كعبه‌ را به‌ وسيله‌ جامه‌ پوشانيده‌اند، با فاصلة زماني‌ نسبتاً طولاني‌ ياد كرده‌اند حال‌ آيا اين‌ بدان‌ معني‌ است‌ كه‌ كعبه‌ تنها در دوران‌ اين‌ افراد به‌ وسيلة جامه‌ پوشانيده‌ شده‌ است‌؟ بايد گفت‌: چنين‌ نيست‌; زيرا جامه‌ در هر سال‌ به‌ همراه‌ خلوق‌ و عود و ديگر انواع‌ عطر بعنوان‌ يكي‌ از ضروريات‌ جامه‌ به‌ كعبه‌ ارسال‌ مي‌گرديده‌ است‌.

لازم‌ به‌ تذكر است‌ كه‌ عطرآگيني‌ كعبه‌ آنچنان‌ در ميان‌ مردم‌ مقدس‌ گرديده‌ بود كه‌ گروهي‌ به‌ منظور شفا يافتن‌ از عطرهاي‌ كعبه‌، از آن‌ استفاده‌ مي‌كردند.

از سعيد بن‌ جبير روايت‌ شده‌ است‌: «او از عطر كعبه‌ بعنوان‌ شفا استفاده‌ مي‌كرده‌ است‌.

و گويد: عطا گفت‌: هنگامي‌كه‌ يكي‌ از ما قصد شفا از عطر كعبه‌ را داشتيم‌، عطر را به‌ كنار حجر(الأسود) آورده‌ و پس‌ از عطر آگين‌ كردن‌ آن‌، دستهاي‌ خود را بعنوان‌ شفا يافتن‌ بر آن‌ مي‌ماليديم‌».

پس‌ از آنكه‌ مراسم‌ شست‌ و شوي‌ كعبه‌ معظمه‌ و عطرآگيني‌ آن‌ به‌ پايان‌ مي‌رسيد، جامه‌ جديد را در همان‌ لحظه‌اي‌ كه‌ جامة پيشين‌ از روي‌ آن‌ برداشته‌ مي‌شد، بر بالاي‌ كعبه‌ قرار مي‌دادند.

مراسم‌ جابجايي‌ و تعويض‌ جامه قرار دادن‌ جامه‌ نوين‌ بر كعبه‌ معظمه: برخي‌ گمان‌ مي‌كنند كه‌ جامه‌ را در آغاز به‌ درون‌ كعبه‌ برده‌ و سپس‌ به‌ وسيله‌ پلة دروني‌ كعبه‌ آن‌ را بر بام‌ كعبه‌ منتقل‌ مي‌نمايند، در حالي‌ كه‌ به‌ دو علت‌ اين‌ كار صورت‌ نمي‌پذيرد: نخست‌ آنكه: پله‌هاي‌ دروني‌ كعبه‌ آنچنان‌ تنگ‌ و باريك‌ است‌ كه‌ تنها يك‌ نفر مي‌تواند از آن‌ بالا برود و يا پايين‌ بيايد.

دوم‌: قطعه‌هاي‌ جامه‌ ضخيم‌ و سنگين‌ و بلند بوده‌ كه‌ هيچگاه‌ امكان‌ بالا بردن‌ آنها از پله‌هاي‌ باريك‌ در درون‌ كعبه‌ وجود نداشت‌.

بنابراين‌، چاره‌اي‌ جز انتقال‌ آنها به‌ وسيله طناب‌ از خارج‌ كعبه‌ به‌ بام‌ نبود و اين‌ تنها راهي‌ بود كه‌ سال‌ ها جامه‌ جديد را به‌ هنگام‌ جايگزيني‌ آن‌ با جامة قديمي‌ به‌ بام‌ كعبه‌ منتقل‌ مي‌كردند.

«ابن‌ فضل‌الله عمري» چگونگي‌ قرار دادن‌ جامة نوين‌ بر كعبه‌ را توصيف‌ كرده‌ و مي‌گويد: «هنگامي‌ كه‌ در سال738 هـ . ق. حج‌ گزاردم‌، به‌ همراه‌ فرماندهان‌ كاروان‌ مصري‌ براي‌ پوشانيدن‌ جامه‌ كعبه‌ شريفه‌، بر بام‌ آن‌ بالا رفتيم‌، زمين‌ بام‌ را پوشيده‌ از مرمر وسنگ‌هاي‌ سفيد مشاهده‌ كردم‌، در حالي‌كه‌ پيرامون‌ آن‌ را ديواري‌ كوتاه‌ در بر گرفته‌ بود.

بر روي‌ اين‌ ديوار حلقه‌هاي‌ متعددي‌ قرار داده‌ شده‌ بود كه‌ طناب‌هاي‌ جامه‌ در آنها گره‌ خورده‌ و جامه‌ را ثابت‌ نگاه‌ مي‌داشت‌.

اين‌ روش‌ تا پايان‌ ارسال‌ جامه‌ از مصر به‌ كعبه‌ مشرفه‌ همچنان‌ معمول‌ بود.

جامه‌ از ده‌ قطعه‌ تشكيل‌ مي‌گرديد; هشت قطعه‌ جامة اصلي‌ (احمال‌) كه بر هر يك‌ از ديوارهاي‌ چهارگانه‌ كعبه‌ دو جامه‌ (حمل‌) قرار داده‌ مي‌شد كه‌ اضافه‌ بر آن‌ پردة بيروني‌ در كعبه‌ مكرمه‌ (برقع‌) و پردة درِ پله‌هاي‌ دروني‌ كعبه‌، كه‌ معروف‌ به‌ «باب‌ التوبه» مي‌باشد نيز به‌ همراه‌ آنها قرار داشت‌.

هر يك‌ از قطعه‌هاي‌ ياد شده‌ بسيار بزرگ‌ بود كه‌ به‌ همين‌ علت‌ قطعه‌ها را يكي‌ يكي‌ بر زمين‌ مسجدالحرام‌ پهن‌ مي‌كردند و سپس‌ هر يك‌ از آنها را بر اساس‌ جاي‌ خويش‌ معين‌ و منظم‌ مي‌ساختند.

سپس‌ قطعه‌هاي‌ هر سمت‌ از كعبه‌ به‌ هم‌ دوخته‌ مي‌شد كه‌ در اين‌ ميان‌ آيات‌ قرآني‌ نوشته‌ شده‌ بر كمربند را نيز بدان‌ مي‌دوختند.

هنگامي‌ كه‌ اين‌ مرحله‌ به‌ پايان‌ مي‌رسيد قطعه‌هاي‌ هر سمت‌ را لوله‌ كرده‌، به‌ صورت‌ محكمي‌ به‌ دور هم‌ مي‌پيچيدند و سپس‌ با طناب‌ اطراف‌ آن‌ محكم‌ مي‌كردند.

در اين‌ هنگام‌ تعدادي‌ از مردان‌ در حالي‌ كه‌ بر روي‌ بام‌ كعبه‌ مشرفه‌ مي‌رفتند، طناب‌هاي‌ خويش‌ را به‌ زمين‌ مطاف‌ پايين‌ مي‌فرستادند.

قطعه‌هاي‌ جامه‌ به‌ طناب‌هاي‌ فرو فرستاده‌ از بام‌ متصل‌ شده‌، آنگاه‌ آنها را بر بام‌ كعبه‌ بالا مي‌كشيدند.

سپس‌ قطعه‌هاي‌ ويژة هر سمت‌ را بر بالاي‌ ديوار كوتاه‌ كعبه‌ قرار داده‌، طناب‌هاي‌ مخصوص‌ را در حلقه‌هايي‌ كه‌ بر پيرامون‌ ديوار ياد شده‌ از روي‌ بام‌ قرار گرفته‌ بود، گره‌ مي‌زدند.

اين‌ مراسم‌ در روز هشتم‌ ذي‌الحجه‌ هر سال‌ صورت‌ مي‌پذيرفت‌.

قطعه‌هاي‌ جامة نوين‌ همچنان‌ لوله‌ شده‌ در يك‌ سمت‌ از ديوار روي‌ بام‌ كعبه‌ قرار مي‌گرفت‌ و جامة پيشين‌ آن‌ را نيز طبق‌ معمول‌ بر روي‌ كعبه‌ قرار مي‌دادند.

اين‌ وضع‌ تا روز دهم‌ ذي‌الحجه‌ كه‌ همانا روز عيد قربان‌ (يوم‌النحر) است‌، باقي‌ مي‌ماند.

در پگاه‌ آن‌ روز مبارك‌، عده‌اي‌ از مردان‌ بر بام‌ كعبه‌ بالا رفته‌ و طنابهاي‌ جامه‌ قديمي‌ كعبه‌ را از نقاط‌ اتصالي‌ آن‌ جدا مي‌ساختند كه‌ در اين‌ هنگام‌ جامه‌ بر زمين‌ مطاف‌ فرو مي‌افتاد.

در همان‌ زمان‌ گروهي‌ ديگر از مردم‌، طناب‌هاي‌ بسته‌ شده‌ بر جامة جديد را باز كرده‌ و بدين‌ صورت‌ جامه‌ نوين‌ را بر كعبه‌ مشرفه‌ قرار مي‌دادند.

اين‌ دو حركت‌ آنچنان‌ منظم‌ و دقيق‌ صورت‌ مي‌گرفت‌ كه‌ همزمان‌ با افتادن‌ جامة پيشين‌ و قديمي‌ كعبه‌ بر زمين‌ مطاف‌، جامة نوين‌ بر كعبه‌ آراسته‌ مي‌گرديد.

از آن‌ پس‌ جامة قديمي‌ را به‌ سوي‌ خانة پرده‌دار كعبه‌ حمل‌ مي‌نمودند.

در اين‌ هنگام‌ گروهي‌ قطعه‌هاي‌ جامه‌ در اركان‌ چهارگانه‌ كعبه‌ را به‌ هم‌ مي‌دوختند، همچنان‌ كه‌ آنان‌ اقدام‌ به‌ تثبيت‌ رنگ هاي‌ چهارگانه‌ در حدّ فاصل‌ ميان‌ آيات‌ نوشته‌ شده‌ بر كمربند مي‌كردند.

در زمينة رنگ هاي‌ ياد شده‌ عبارت‌ «يا حنّان‌ و يا منّان» نقش‌ بسته‌ بود.

ـ همچنانكه‌ پيش‌ از اين‌ ياد گرديد ـ اين‌ قطعه‌ها در ميان‌ نوشته‌هاي‌ روي‌ كمربند قرار داده‌ مي‌شد.

سپس‌ كردشيات‌ چهارگانه‌ در زمينة هر يك‌ از آنها سورة حمد به‌ تمامي‌ نقش‌ مي‌بست‌.

بر روي‌ اركان‌ چهارگانة كعبه‌ در زير كمربند، استوار و ثابت‌ گردانيده‌ مي‌شد.

تمامي‌ قطعه‌هاي‌ ياد شده‌ بر روي‌ جامه‌ پس‌ از قرار دادن‌ آن‌ بر روي‌ كعبة مشرفه‌، دوخته‌ مي‌شد.

خياط‌ ويژة جامة كعبه‌ در حالي‌ كه‌ بر روي‌ صندلي‌ چوبي‌ ساخته‌ شده‌ بدين‌ منظور مي‌نشست‌، به‌ وسيله‌ طناب‌ به‌ نقاط‌ مورد نظر هدايت‌ شده‌ و قطعه‌ها را در جاي‌ مناسب‌ خود مي‌دوخت.14 اين‌ صندلي‌ چوبي‌ هماني‌ است‌ كه‌ ازرقي‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ «قرقره» در روايت‌ خود از جامة مهدي‌ عباسي‌ در سال160 هـ . ق. ياد كرده‌ است‌.

و بدينگونه‌ جامه‌ را از قديم‌ تاكنون‌ بر كعبة مشرفه‌ قرار داده‌ و مي‌دهند.

البته‌ در سنوات‌ اخير تغييراتي‌ در زمان‌ قراردادن‌ جامه‌ بر كعبه‌ مشرفه‌ ايجاد شده‌ است‌; به طوري‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ جامه‌ را در روز عرفه‌ كه‌ روز نهم‌ ذي‌الحجه‌ بشمار مي‌آيد، هنگامي‌كه‌ حاجيان‌ در عرفات‌ هستند، بر كعبه‌ مكرمه‌ قرار مي‌دهند.

امروزه‌، به‌ علت‌ اختراع‌ و پيشرفت‌ دستگاه هاي‌ ميكانيكي‌ بالا برنده‌، قرار گرفتن‌ جامه‌ بر كعبة مشرفه‌ و دوختن‌ قطعه‌هاي‌ آن‌ به‌ يكديگر، كار را بسيار آسان‌ كرده‌ و در مقايسه‌ با قديم‌، زمان‌ آن‌ بسيار كوتاه‌ تر گرديده‌ است‌.

جامة قديمي‌ و چگونگي‌ تصرف‌ در آن فقهاي‌ اهل‌ سنّت‌ در چگونگي‌ تصرف‌ در جامة قديمي‌ كعبه‌، كه‌ پس‌ از قرار دادن‌ جامة جديد به‌ دست‌ مي‌آيد، اختلاف‌ دارند.

برخي‌ از آنان‌ به‌ مشروعيت‌ فروش‌ جامة كعبه‌ نظريه‌ داده‌ و برخي‌ ديگر به‌ خلاف‌ اين‌ عقيده‌ فتوا داده‌اند.

قلقشندي‌ در كتاب‌ خود، چندين‌ بار به‌ هنگام‌ سخن‌ از جامة كعبة مشرفه‌، اين‌ چنين‌ ياد كرده‌ است‌ كه‌ پرده‌داران‌ همواره‌ جامة قديمي‌ كعبه‌ را پس‌ از برداشته‌ شدن‌ از روي‌ كعبة مشرفه‌ براي‌ خود بر مي‌داشتند و در صورتي‌كه‌ پادشاهان‌ و يا بزرگاني‌ از مردم‌ قطعه‌اي‌ از آن‌ را در خواست‌ مي‌نمودند، در برابر هداياي‌ سنگين‌ و گرانقيمتي‌، آن‌ را به‌دست‌ مي‌آوردند.15 به‌ نظر مي‌رسد كه‌ امراي‌ مكه‌ با پرده‌داران‌ در جامة كعبة مشرفه‌ شريك‌ بوده‌اند.

ابن‌ فضل‌الله عمري‌ مي‌گويد: «هنگامي‌كه‌ كعبه‌ به‌ وسيلة جامة جديدي‌ پوشانيده‌ مي‌شد، جامة قديمي‌ در اختيار اشراف‌ و بني‌ شيبه‌ قرار مي‌گرفت‌ كه‌ از آن‌ پس‌ با تقسيم‌ كردن‌ و ارسال‌ آن‌ به‌ ساير كشورها به‌ عنوان‌ تبرّك‌، هدايا و مبالغي‌ را به‌دست‌ مي‌آوردند.»16 فاسي‌ نيز در اين‌ باره‌ گفته‌ است‌: امراي‌ مكه‌ همواره‌ پردة درِ كعبه‌ و قسمت‌ بزرگي‌ از جامه‌ را در ازاي‌ شش‌ هزار درهم‌ كه‌ در اختيار پرده‌داران‌ قرار مي‌دادند، از آن‌ خويش‌ مي‌نمودند.

شريف‌ «عنان‌ بن‌ مغامس‌ بن‌ رميثه» هنگامي‌ كه‌ در پايان‌ سال788 هـ . ق. عمارت‌ مكه‌ را در دست‌ گرفت‌، اين‌ سنت‌ را معمول‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از وي‌ ساير امراي مكه اغلب از آن‌ پيروي‌ كردند.

سيد حسن‌ بن‌ عجلان‌ نيز پس‌ از سال‌ها امارت‌ بر مكّه17 پردة در كعبه‌ و جامة مقام‌ ابراهيم‌ را از شيبيان‌ گرفته‌ و در اختيار بزرگان‌ و پادشاهاني‌ كه‌ مورد نظر خويش‌ بود و در دست عطا داشتند، قرار مي‌داد.18 ابن‌ ظهيره‌ در اين‌ باره‌ مي‌گويد: «امراي‌ مكّه‌ پس‌ از سيد حسن‌ همچنان‌ سنت‌ خويش‌ را در اين‌ باره‌ با پرده‌داران‌ معمول‌ داشتند كه‌ تا كنون‌ نيز به‌ همان‌ صورت‌ ادامه‌ دارد».19 مراد از «تاكنون» زمان‌ ابن‌ ظهيره‌ است‌.

نامبرده‌ متوفاي‌ سال950 هـ . ق. مي‌باشد.

پادشاهان‌ مصر نيز گاهي‌ دراين‌ باره‌ با پرده‌داران‌ در تقسيم‌ جامه‌، شريك‌ شده‌ و به‌ قسمتي‌ از آن‌ دست‌ مي‌يافتند.

گاهي‌ برخي‌ از اين‌ پادشاهان‌ در برابر پولي‌ كه‌ از بيت‌المال‌ در اختيار پرده‌داران‌ و اشراف‌ قرار مي‌دادند.

تمامي‌ جامه‌ را از آن‌ خود مي‌نمودند.

سمهودي‌ مي‌گويد: «عادت‌ بر اين‌ بود كه‌ به‌ هنگام‌ رسيدن‌ جامة جديد، بزرگ‌ خدمه‌، جامة قديمي‌ را در ميان‌ خدمتگزاران‌ و ديگراني‌ كه‌ مورد نظر خود بود، تقسيم‌ مي‌كردند كه‌ در اين‌ ميان‌ قسمتي‌ نيز براي‌ سلطان‌ مصر ارسال‌ مي‌گرديد.» ابن‌ فضل‌الله عمري‌ مي‌گويد: «در سال738 هـ . ق.جامة قديمي‌ كعبه‌ از روي‌ آن‌ برداشته‌ مي‌شد و به‌ سوي‌ سلطان‌ مصر ارسال‌ مي‌گرديد و نام‌ برده‌ آن‌ را به‌ سلطان‌ ابوالحسن‌ المريني‌، پادشاه‌ مغرب‌ هديه‌ نمود.

اين‌ بدان‌ جهت‌ بود كه‌ پادشاه‌ مغرب‌ در آن‌ سال‌ هديه‌اي‌ را به‌ وسيلة همراهان «مريم» همسر پدرش‌ و «عريف‌ سويدي» و گروهي‌ از بزرگان‌ دولتش‌، براي‌ او فرستاده‌ بود.

پادشاه‌ مصر در عوض‌ جامة كعبه‌، از بيت‌المال‌ در مصر براي‌ خاندان‌ شيبه‌ و اشراف‌، پول‌ فرستاد».20 در دوران‌ جديد، جامة كعبه‌ همواره‌ ميان‌ امراي‌ مكه‌ و خاندان‌ شيبي‌ تقسيم‌ مي‌شد و امراي‌ مكه‌، پردة در كعبه‌ و كمربند و جامة مقام‌ ابراهيم‌ خليل ــ عليه السلام ــ را از آن‌ خود مي‌كردند و شيبيان‌ جامة كعبه‌ و پردة باب‌ التوبه‌ را، كه‌ پله‌اي‌ در درون‌ كعبه‌ براي‌ راهيابي‌ به‌ بام‌ آن‌ مي‌باشد و پردة در مقام‌ ابراهيم‌ خليل ــ عليه السلام ــ را در اختيار خويش‌ قرار مي‌دادند.

اين‌ وضع‌ در دوران‌ امارت‌ شريف‌ عون‌ الرفيق‌ (متوفاي‌ سال1323 هـ .

ق.) و شريف‌ علي‌ بن‌ عبدالله (كه در سال1326 هـ . ق. عزل‌ گرديد) و شريف‌ حسين‌ بن‌ علي‌ به‌ هنگام‌ امارت‌ او و اعلام‌ استقلال‌، جريان‌ داشت‌.

به‌ نظر مي‌رسد اين‌ وضع‌ در امارت‌ پيش‌ از افراد ياد شده‌ نيز صورت‌ مي‌گرفته‌ است.

هنگامي‌ كه‌ ملك‌ عبدالعزيز آل‌سعود در سال1343 هـ . ق. به‌ حجاز دست‌ يافت‌.

جامة كعبه‌ به‌ همراه‌ ساير مشتقات‌ آن‌ از كمربندها و جز اينان‌ را در اختيار خاندان‌ شيبي‌ قرار داد كه‌ اين‌ وضعيت‌ در دوران‌ ارسال‌ جامه‌ از مصر و نيز هنگامي‌ كه‌ دولت‌ عربستان‌ سعودي‌ اقدام‌ به‌ ساختن‌ جامه‌ در كارگاه‌ جامه‌ بافي‌ اجياد در مكة مكرمه‌ نمود، همچنان‌ ادامه‌ داشت‌.

از آن‌ پس‌ با اين‌ حركت‌، كشمكش‌ها و درگيري‌ها در اين‌ مورد از ميان‌ رفت‌ و جامه‌ به‌ صورت‌ حقي‌ از حقوق‌ شيبيان‌ در آمد و پرده‌داران‌ بنا به‌ خواستة خود، در آن‌ هرگونه‌ تصرفي‌ را مي‌كردند.

تقسيم‌ جامه‌ در ميان‌ خاندان‌ شيبي‌ اين‌گونه‌ بود كه‌ سهم‌ هر يك‌ از آن‌ افراد شامل‌ پير و جوان‌ و طفل‌ و مرد يا زن‌، همه‌ به طور مساوي‌ بوده‌، كه‌ در اين‌ ميان‌ تنها رييس‌ و كليددار كعبه‌ داراي‌ دو سهم‌ از جامه‌ مي‌گرديد.

اين‌ قاعده‌ با نظر تمامي‌ آنان‌ به‌ تصويب‌ رسيده‌ و از قديم‌ تا دوران‌ حاضر بدان‌ عمل‌ مي‌كردند.21 در سال1378 هـ . ق. دولت‌ عربستان‌ سعودي‌، فروش‌ جامة كعبة مشرفه‌ را ممنوع‌ اعلام‌ كرده‌ و در عــوض‌، مبلغـي‌ را سـاليـانـه در اخـتيار شيبيان‌ قــرار مـي دهد.22 و الله هو الموفق‌ و الهادي‌ الي‌ سواء السبيل‌ و ما توفيقي‌ الاّ بالله العليّ العظيم‌.

1ـ ازرقي‌، اخبار مكه‌، ج‌1، ص‌251

2ـ شيبه‌ فرزند عثمان‌بن‌ ابي‌ طلحه‌ واز خاندان‌ عبدالدار بوده‌ كه‌ در آن‌ هنگام‌ پرده‌دار كعبه‌ به‌ شمار مي‌آمده‌ است‌ ـ مترجم‌.

3ـ نك: ازرقي‌، اخبار مكه‌، ج‌1، صص‌26 و 261 ; قطب‌الدين‌ حنفي‌، الاعلام‌ صص‌71 و 72 ; محب‌الدين‌ طبري‌، القري‌ لقاصد امّ القري‌، صص‌476 و 477

4ـ نك: ازرقي‌، اخبار مكه‌، ج‌1، صص‌
262 ـ 264 ; محبّ الدين طبري‌، القري‌ لقاصد امّ القري‌، ص‌477

5 ـ قطب‌الدين‌ حنفي‌، الأعلام‌، صص‌
59 ـ 63

6 ـ محمد طاهر كردي‌، التاريخ‌ القويم‌، ج‌4، ص‌262

7ـ فاسي‌ شفاءالغرام‌، ج‌1، صص‌146، 154 و 157

8 ـ ابن‌ جبير، الرحله‌، صص‌103، 104 و فاسي‌، شفاءالغرام‌، ج‌1، ص‌128

9ـ حسين‌ عبدالله باسلامه‌، تاريخ‌ الكعبه‌ المعظمه‌، صص‌ 265 و 267

10ـ ازرقي‌، اخبار مكه‌، ج‌1، صص‌254 و 257 ; فاسي‌، شفاءالغرام‌، ج‌ 1 ص‌126 ; عقدالثمين‌، ج‌1، ص‌60 ; محب‌الدين طبري‌، القري‌ لقاصد امّ القري‌، ص‌ 476 ; قطب‌الدين‌حنفي‌، الاعلام‌ صص‌
71 ـ 72

11ـ فاسي‌، شفاءالغرام‌، ج‌1، ص‌126 ; ابن‌ ظهير، جامع اللطيف‌، ص‌104

12ـ ازرقي‌، اخبار مكه‌، ج‌1، ص‌255

13ـ ازرقي‌، ج‌1، ص‌ 263 ; محب‌ الدين‌ طبري‌، القراي‌ لقاصد امّ القري‌، ص‌477 ; ابن‌ ظهيره‌، جامع‌ اللطيف‌، ص‌110

14ـ محمد طاهر كردي‌، تاريخ‌ القويم‌، ج‌ 4، صص‌232، 233 و 272، 273

15ـ صبح‌ الاعشي‌، ج‌4، صص‌276 ، 283

16ـ يوسف‌ احمد، المحمل‌ والحج‌، ج‌1، ص‌244

17ـ نامبرده‌ درسال798 هـ . به‌ امارت‌ مكّه‌ رسيد و تا سال809 هـ . آن‌ را در دست‌ داشت‌.

18ـ فاسي‌، شفاءالغرام‌... ج‌1، ص‌126

19ـ جامع‌ اللطيف‌، ص‌108

20ـ يوسف‌ احمد، المحمل‌ والحج‌، ج‌1، ص‌385

21ـ حسين‌ عبدالله باسلامه‌، تاريخ‌ الكعبة المعظمه‌، صص‌376 و 377

22ـ محمد طاهر الكردي‌، تاريخ‌ القويم‌، ج‌ 4، ص‌228

/ 6